هر چند در ایران این روز به (برات) معروف است و در نیمه شعبان (ماهی از تقویم قمری) برگزار می شود با پخش شکلات در قبرستان در بین مردم و انتظار فاتحه خوانی از طرف آنها برای روح درگذشتگان!!!، اما چند سالی می شود که اربعین و بوجود آمدن پیاده روی به سمت کربلا در عراق برای گرامیداشت یاد و خاطره امام سوم شیعیان بنوعی «هالووین شرقی» تبدیل شده است و اصلا هم بچگانه نیست!!!
چون وحشتی که در این راه پر خطر وجود دارد، واقعا آدرنالین زیادی را در بدن زائرین آزاد می کند و این خودش بر معنویت این روش می افزاید!!!
و اصلا بچگانه نیست، چون دیگر این مانند بلند کردن «علم عباس» نیست که فقط سنگین باشد، و یا راه اندازی کارناوالی بنام «حسین پارتی» نیست که دختر و پسر آزادنه به هم شماره تماس بدهند و بر سر جمع آوری بیشتر «نذری های» مردم شرط بندی کنند!!!
در این مسیر پر خطر، باید مانند رستم از «هفت خان» گذر کنند و شاید مانند هرکول باید «دوازده خان» را پشت سر نهند!!!
مثلا در این مسیر که حتما عکس هایش را در سال های گذشته مشاهده کرده اید، باید از «دم پایی» استفاده شود و به همین دلیل در صحرای کربلا (ازعیلام قدیم تا بابل قدیم، از ماد تاریخی تا آشور تاریخی!!!)، این زائرین بسیار شجاع و محترم باید مراقب مارها و عقرب ها و انگل ها باشند!!!
از سرویس های بهداشتی بسیار بهداشتی که در امتداد این مسیر وجود دارد که بگذریم!، از راه های شنی و ماسه ای هم که عبور کنیم، می رسیم به مثلا نحوه اختصاص دادن شعب سیار بانک ملی در عراق برای خدمات ارزی به زائرین!، که مثلا همین امسال عکس هایش در چند روز پیش درآمده که از سوراخ هایی که گربه و موش با مشکلات فراوان عبور می کنند در ساختمانی قدیمی، چگونه به مشتریان ارز داده می شود، سوراخ هایی در دیوار درست کرده اند و مثلا آنها نقش باجه خدمات بانکی را بازی می کنند!!!
از دیگر «خان های» سر راه هم که بگذریم می رسیم به خان اصلی، یعنی روز اربعین و تجمع میلیونی در «بین الحرمین» و این مسیر اصلی است که شاهد برگزاری «هالووین شرقی» است!!!، یعنی مراسم پر شور و شر!، قمه زنی!!!
در اینجا از یمن گرفته تا سوریه از پاکستان تا افغانستان از جمهوری اسلامی تا لبنان، زائرین زیادی تجمع می کنند و البته زائرین اصلی از کشور عراق که از همه شهرها خود را به اینجا رسانده اند!!!، و در این مکان مقدس در ماهی که خون ریزی در شرع اسلام حرام است، خون خود را نثار امام سوم می کنند با برپایی سنت قمه زنی!!!
و البته همه نه!، بیشترشان شاهد این قمه زنی های عراقی ها هستند، و از یادها رفته است که مثلا در تاریخ، «مختاری» بوده و انتقام خون بعضی ها را گرفته است!!!، و یا عباسیانی بوده اند که با کمک بعضی ها در خراسان بزرگ آن روزگار چگونه بنی امیه را ساقط کرده بودند، هر چند شاخه ای از بنی امیه در اسپانیا تا سال های سال تا زمانی که مسیحیان آنها را از آنجا اخراج کردند در زمان اتحاد اسپانیا بدست فردیناند که به فردیناند کاتولیک مشهور شد و با ایزابلا ملکه سیسیل ازدواج کرد!، دوام آورده بودند!!!
و باز از یادها رفته است که چگونه مثلا در دوران صفویان، صفویان با قزلباش های خود چه «پدری درآوردند» از دیگر مسلمانان، یعنی سنی ها،
چگونه استخوان های پدران را در جلوی فرزندان از گورها بیرون آورده و آتش می زدند!!!، ولی شاه عباس کبیر پای پیاده به مشهد سفر کرده بود به عشق شیعه علی، اما چشم فرزندان خود را درآورده بود!!!
و باز این پیاده روی های مذهبی ادامه دارد، در زمان قاجار، مرده ها را به گفته کسروی که شرح آن را می توان در کتاب های او خواند، دفن نمی کرده اند بلکه اجساد را در طبیعت قرار می داده اند که بگندد و گوشت ها از استخوان ها جدا و نابود شود و بعد استخوان ها را به نجف و کربلا می برده اند و در قبرستان آن سرزمین بخاک می سپارده اند!!!
برای همین هم هست که قبرستان نجف، شاید از خود شهر نجف، جمعیتش بیشتر است!!!، و اگر روزی مرده ها برخیزند، (برخواهند خواست به روایت کتب آسمانی)، «تریلر» مایکل جکسون را در واقعیت به نظاره خواهیم نشست!!!
و چند تایی هم شخصیت معروف در عراق دفن شده اند، نمونه اش امیر کبیر!، و این روند تا زمان رضا شاه ادامه داشت و بعد از او کم کم اینگونه پیاده روی ها کنسل شد!!!، اما ظاهرا این تعلیق تاریخی، چند سالی می شود که برداشته شده است، چون پای سیاست بمیان آمده و رقابت با سعودی و برای همین هم در کله سیاسیون عقل ها تعلیق شده است!!!
اما حداقل پیاده روی «سپاه مساکین» صلیبیون در زمان جنگ های صلیبی ای که بفرمان شرعی پاپ اوریبانوس دوم شروع شد، چون او چاره جنگ های فئودالی بر سر زمین را که موجب کمبود زمین شده بود در آزادی زمین مقدس دیده بود!!!، برای «مساکین صلیبی» زمین به ارمغان آورد در سوریه کنونی برای مدتی، تا زمان مغولان و عثمانی ها!!!
هر چند با ظهور «حشاشین»، پیروان حسن صباح و شاخه جدا شده ای از فاطمیان مصری، حشاشین دست به ترور بزرگان آن روزگار در سرزمین های اسلامی زدند از خراسان بزرگ گرفته تا سوریه و مصر و حتی با مسیحیان بر سر حذف فیزیکی افراد معامله می کردند، و پدر جد القاعده و داعش و حزب الله همین ها بوده اند در تاریخ!!!
و باز اگر به عقب تر برگردیم می رسیم به پیاده روی «اصلی» یعنی پیاده روی قوم بنی اسرائیل، قوم موسی بعد از اینکه از زیر ظلم فرعون مصر خود را نجات دادند و از دست فرعون گریختند، در بیابان برای مدتی سرگردان شده بودند، تا آنکه سرزمینی را یافتند و در آن سکنی گزیدند!!!، و اختلاف ها از همین ساکن شدن بوجود آمد و در امتداد این سکونت، داوود و سلیمانی به پادشاهی بنی اسرائیل رسیدند که معبد سلیمان را بنا کردند، و بنای اختلاف های بیشتر از همینجا پدید آمده و این روند تا زمان مسیح ادامه یافت و باز برای اینکه اختلاف ها تشدید شده بود در زمان عیسی و او به صلیب آویخته شده بود و پیروان او گریزان از برداران دینی خود شده بودند که حاضر نبودند از عهد عتیق به عهد جدید گذر کنند!!!، از سرزمین مقدس، گریزان شده و سر از روم تاریخی درآورده و سرانجام در روم، به حکومت رسیدند، از زمان کنستانتین که مسیحیت را بعوان دین خود پذیرفت، و کم کم عصر تاریکی (قرون وسطی) رقم خورد!!!
اکنون، هرچند «هالووین» روز آرامی است در جامعه و فرهنگ غربی، روزی است که بچه ها با ترساندن اهالی محله خود، شکلاتی بدست می آورند و شاد می شوند و شاد بودن را تجزبه می کنند و اعتماد بنفس را در خود با ترساندن دیگران افزایش می دهند و در کل خاطراتی را در حافظه خود ثبت می کنند به شکل مثبت آن و انرژی خوبی از دور و بر خود می گیرند و جوانان هم با پوشیدن لباس های عجیب و وحشت آفرین، بیشتر تقلیدی از شخصیت های هالیوودی، لحظات جوانی را بخوبی سپری می کنند و در حافظه خود ثبت می کنند و بزرگسالان هم با دیدن این شور و اشتیاق اجتماعی با پیوستن به این کارناوال ها و یا مشارکت در پرپایی چنین رویدادی که انرژی مثبتی را به جامعه تزریق می کند، به جنگ روزمرگی ها در زندگی می روند و بر افسردگی ها غلبه می کنند!!! و از نظر اقتصادی هم برای خیلی ها نان و آب دارد!!!، و سمبل آن هم همان کدو تنبلی است که برای آن چشم و دهان درست می کنند و در درون آن شمع روشن می کنند (البته اکنون لامپ!)، و البته هنوز هم محافظه کاران مسیحی در این سه شبانه روز، به کلیسا رفته و دعا می خوانند و بر سر قبر مردگان شمعی روشن می کنند و حتی از خوردن گوشت خودداری می کنند و مثلا سیب و سیب زمینی و پن کیک (کیک روح) می خورند!!!
و این فرهنگ از ایرلند و اسکاتلند به جامعه غربی وارد شده و در قرن نوزدهم وارد آمریکا شده است!!!
کلمه هالووین یا هالوع این به حدود ۱۷۴۵ میرسد و ریشه مسیحی دارد. کلمه «Hallowe’en» به معنی «شب عید» یا «شب مقدس» است. این کلمه از اصطلاحی اسکاتلندی برای شب عید (عصر قبل از همه روزهای حرمت) آمدهاست.
اما امسال در سالروز فتح بابل به دست کوروش هخامنشی که قوم یهود را هم آزاد کرد، مراسم اربعین سیاسی (یعنی اشغال بابل) برپا می شود.
معنی نام بابل در زبان یونانی که بابیلون گفته می شود از واژه اکدی (باب – اله) گرفته شده است یعنی دروازه ی خدا یا دروازه ای بسمت خدا، و در زبان عبری «بیلبل» بمعنی گیج کردن است، که در عهد عتیق در کتاب آفرینش به آن اشاره شده است. در عهد عتیق آمدهاست که به دلیل گمراهی بندگان، خدا زبان واحد مردم را به هفتاد زبان در بابل تبدیل کرد و از این رو مردم در صحبت کردن با یکدیگر گیج شدند.
یکی دیگر از دلایل اینکه کوروش دست به فتح بابل زد، این بود که همسر یکی از شاهان بابل، آمیتیس، ایرانی بود و تباری مادی داشت. او همسر نبوکدنصر شاه بابل بود.
در زمان نابوپولاسر بابلیها موفق شدند که آشوریها را در سال ۶۱۲ قبل از میلاد سرنگون کنند. در این زمان بابل دوباره قدرت گرفت و در زمان فرزند او نبوکدنصر دوم (۶۰۴ تا ۵۶۱ قبل از میلاد) بابل به یکی از عجایب دنیای قدیم تبدیل شد. نبوکدنصر دستور داد که زمینها دوباره بازسازی شوند، زیگوراتها دوباره ساخته شده و دروازه ایشتار ساخته شود.
نبوکدنصر همچنین باغهای معلق بابل را نیز ساخت که یکی از عجایب هفتگانه دنیای قدیم بود. گفته میشود که دلیل ساخت این باغها این بود که همسر نبوکدنصر که آمیتیس نام داشت از سرزمین ایران بود و برای کوههای بلند ایران دلتنگی میکرد. از این رو نبوکدنصر دستور داد این باغها را برای جلوگیری از دلتنگی او بنا کنند؛ ولیکن به دلیل اینکه هیچ آثاری از بابل باغی نماندهاست محل این باغها مورد اختلاف است و بعضی اعتقاد دارند که این باغها در نینوا بودهاند.
در سال ۵۳۹ قبل از میلاد کوروش بزرگ هخامنشی شاهنشاه ایران، بابل را در جنگ اپیس شکست داد. به دلیل اینکه بابل بر روی رودخانه بنا شده بود تنها یک راه برای ورود به آن وجود داشت و بقیه دیوارها بر روی رودخانه بود. در زیر آب دروازههای فلزی برای جلوگیری از ورود دشمنان وجود داشت. کوروش و سربازانش مسیر آب رودخانه فرات را منحرف کرده و سربازان پارسی از زیر دیوارها وارد شهر بابل شدند. این داستان توسط هرودت بهطور مفصل نقل شدهاست و در انجیل عهد عتیق نیز آیهای در مورد آن وجود دارد.
کوروش سپس دستوری صادر کرد که به کسانی که زندانی بودند از جمله یهودیان اجازه داد به سرزمین خود بازگردند و دوباره معبد اورشلیم را بازسازی کنند.
در زمان کوروش و جانشین او داریوش بابل به یکی از شهربها (ساتراپیهای) شاهنشاهی هخامنشی تبدیل شد. در این شهر دانشهای گوناگونی چون ستارهشناسی و ریاضیات گسترش یافت. این شهر یکی از پایتختهای هخامنشیان بود.
گفته میشود بابل چهار ماه در سال خواروبار دربار هخامنشی را تأمین میکرده و احتمالاً پایتخت زمستانی هخامنشیان اولیه بودهاست؛ به این خاطر شمار فراوانی از ایرانیان در سمتهایی مانند قاضی، مقام حکومتی، و از دوره پیش از داریوش یکم، به عنوان مالک و زمیندار در بابل مسکن گزیدند. بابل احتمالاً مهمترین شهر شاهنشاهی ایران در آن زمان بهشمار میآمده و در اوایل دهه ۴۹۰ پیش از میلاد کاخ تازهای برای ولیعهد ایران در این شهر ساخته شد
شاهنشاهان هخامنشی در ابتدا تلاش کردند که برنامههای مذهبی ایجاد شده برای خدای مردوک را ادامه دهند؛ ولیکن در زمان داریوش سوم مالیاتهای بالا و فشار جنگهای پشت سر هم، باعث از رونق افتادن و خراب شدن زیر ساختهای بابل شد. در این زمان شورشهای زیادی علیه هخامنشیان شد که از جمله در ۵۲۲ قبل از میلاد، ۵۲۱ پیش از میلاد و ۴۸۲ قبل از میلاد بود؛ ولیکن شاهان هخامنشی تمامی این شورشها را سرکوب کردند و این شهر تا زمان حمله اسکندر مقدونی در دست آنها باقیماند.
و اکنون، امسال این پیاده روی ای که بیشتر به اشغالگری می ماند، همزمان شده است با روزی که کوروش در روزگاران قدیم این شهر را فتح کرد، و رویاهایی از جنس دیگر در کله بعضی ها جوانه زده است که می شود با انتشار شیعه گری از آن طرف کشمیر و آمودریا تا این طرف قاهره، شیعه ایسم را گسترش داد، و البته که منظور از شیعه گری، استفاده ابزاری از دین مردم است در خدمت مقاصد سیاسی بعضی ها که اگر سراین کلاف سر در گم را کسی پیدا کند حتما از شهرک لندن سر در خواهد آورد!!!
اما هر چند از جهالت مردم استفاده کرده اند در این مسیر و در امتداد گسترش خرافات گام برداشته شده است برای رونق دادن به این بدعت تازه!!!، که به هالووین شرقی!!!، می ماند.
فراموش کرده اند که در روزگارانی قدیم، درست قبل از اجرایی شدن فتح بابل بدست سپاه کوروش، نوشته ای مرموز بر دیوار ظاهرا گذشته بود!!!، نوشته ای که تعبیرش سقوط شاه بابل بود و دانیال آن را تفسیر کرد!!!
(و تفسير كلام اين است: مَنا؛ خدا سلطنت تو راشمرده و آن را به انتها رسانيده است. ثَقِيلْ؛ در ميزان سنجيده شده و ناقص درآمدهاي. فَرَسْ؛ سلطنت تو تقسيم گشته و به ماديان و فارسيان بخشيده شده است
آنگاه بَلْشصَّر امر فرمود تا دانيال را به ارغوان ملبس ساختند و طوق زرّين بر گردنش (نهادند) و دربارهاش ندا كردند كه در مملكت حاكم سوم ميباشد. در همان شب بَلْشصَّر پادشاه كلدانيان كشته شد)
و سپاه کوروش روز بعد وارد بابل شد و بعد هم در استوانه کوروش کارهایی که او کرده است بعد از فتح بابل آورده شده و …
اکنون هم درست است که اینها در مسیر اشغال بابل (کربلا) از راه فرهنگ مذهبی گام برداشته اند در امتداد مسیر «راه قدس از کربلا می گذرد»، اما قدسش که برباد رفته است و بیشتر هم برباد می رود با انتقال تعدادی دیگر از سفارتخانه های خارجی از تل آویوو به اورشلیم!!!
و نوبت کربلا هم شاید بزودی برسد، چون نوشته ی دیگری بر دیوار تاریخ نمایان شده است که پایان این روش فرهنگی و مذهبی را نوید می دهد، ظهور دوباره فرهنگ ایرانی!!!، بازخوانی دوباره تاریخ گذشته ایران و شناخت دوباره ایران قبل از اسلام و بازخوانی دوباره دوران پهلوی و ظهور پهلویسم فرهنگی که در امتداد رسانس ایرانی در حال رشد می باشد!!!
ظهور دوباره فارسستان بزرگ فرهنگی از آنسوی آمودریا تا اینسوی بین النهرین و شاید هم تا مسجد فاطمی در قاهره!!!، و طنز تاریخ این است که:
کسانی که به جمله «کوروش تو بخواب، من زنده ام» روزی حمله ور شده بودند، زنده اند و می بینند که چگونه در اذهان مردم، ایدئولوژی انقلابی شان که به «هیولای فرانکنشتاین» می ماند و می ماند و از اتحاد سرخ و سیاه پدید آمده بود و مثلا امثال شریعتی و آل احمد در ساختن آن نقش داشتند!!!، فرو ریخته است!!!
ایده های انقلابشان چگونه از نظر فرهنگی از جانب مردم پس زده شده است، و همان مکانی که در آن، آن جمله مشهور گفته شد و جرقه های سقوط 79 را هم زد، دوباره فعال شده است، و نمی توانند این گسل سیاسی را که بدجوری آنها را لرزانده است را خنثی کنند و مانند زلزله عمل می کند که خبر نمی دهد و این بار هم بی خبر فعال شده است!!!، و تعبیرش اینکه دوران اینها هم مانند «بَلْشصَّر» به اتمام رسیده است، هر چند هنوز خودشان این مورد را نمی دانند و یا کشف نکره اند مثلا با استخاره!!!، و دیگر نمی توانند جلوی این رویاهای مردم را بگیرند حتی با روش رمل و اسطرلاب!!! (بگفته خودشان!!!)
اما مردم هم باید قدرت خود را کشف کنند و بی قدرتی حکومت را در برابر اراده خود، که داریم در امتداد این مسیر گام برمی داریم!!!
مسیری که ما را به آینده بر خواهد گرداند و به جاده اصلی، و از انحرافی تاریخی نجات خواهد داد و به شاهراه تمدن بشری وارد خواهد کرد!!!
و همانگونه که از تمدن بزرگ به بی تمدنی ای مدرن رسیدیم ، این بار باید از بی تمدنی (خمینیسم و اسلامیسیم) عبور کرده، به خردگرایی برسیم، که ابزار ساختن تمدنی بزرگ خواهد بود!!!
و ظاهرا در جهانی که تغییر کرده، این مسیر هموارتر شده برای ما، اگر فرصت را دریابیم و از دست ندهیم!!!
دستهها:آزاد اندیشگی
ریشه هالووین به کلت ها باز می گردد که درSamhain شب 31 اکتبر به 1 نوامبر را جشن می گرفتند و آغاز سال نوی آنها بود. کلت ها بعد از تابستان و برداشتن محصول زمانی که زمین به سوی سردی وزمستان می رود و روزها کوتاه و تاریکی افزون میشود با بر افراشتن آتش و وپدید آوردن سرو صدا خواست فراری دادن ارواح بد را داشتند و نه ترسانیدن انسانهای دیگر. این روش را ایرلندی ها با خود به امریکا بردند و امریکایی ها آنرا مانند همه کارهایشان به بازار و پول درآودن واگرداندند. واتیکان با یک روزناسانی به جشن برزگداشت مقدسان واگراند که 50 روز بعد از برخاستن مسیح از مرگ است. اما برخی می گویند این آیین کهن تر است و باز می گردد به زمانی که آتلانتیس به زیر آب رفت و فراریان آتلانتیس به جاهای گوناگون زمین همچنین به ایرلند و اروپا و به هند و ایران و مصر آمدند. به گمان بسیارکوروش این را می دانست و گزینش این روز برای آزاد کردن بابل تصادفی نیست. پیشآمد زبر آب رفتن آتلانتیس به عنوان رویدادی بسیار ناگوار(Doomsday) وارد خرد جمعی انسانهای روز زمین و همچنین وارد نوشته های مقدس آنها ( داستان جمشید و نوح و …) شد و همچنان تا به امروز ماند. و چون بدان آگاهی ندارد هر سال ناچار به تکرار آن است تا زمانی که آگاه شود. سپاس .
عالی، نازنین. نوش…
اول صبحی اینجا ذوق زده یک عکس برای مقاله تون پیدا و نصب کردم. حالا باید بقیهی قهوه مو بخورم برم سر کار و بعدا سر فرصت بشینم بخونم و حالشو ببرم!
مرسی…
آقا خواندیم و کیفش را بردیم! شاهکار بود. نوشانوش…