«پازل ایرانی!»، «دیوارهایی نامرئی در ذهن»، و فصل فروپاشی دیوارها!

این نمایش پرده‌ای نیاز به جاوااسکریپت دارد.

«پازل ایرانی»، تصویرهایی که ما از تصورات خود در ذهن خود درست می کنیم!، رویاهایی که کابوس می شود و کابوس هایی رویایی!، «دیوارهایی نامرئی در ذهن»، که مانع تکامل فردی و اجتماعی می شود!

قبل از شروع بررسی این رفتار روانشناسی اجتماعی، بد نیست که کمی موضوع را ساده کنیم، در زندگی برای بیشتر افراد پیش آمده که از کسی و یا چیزی برداشتی در ذهن خود داشته باشند، برداشتی اولیه و یا تصویری اولیه و یا تصوری اولیه که تا زمانی که در مسیر آن پیش رفته و به بن بست نخورند، متوجه نمی شوند که آن تصور و برداشت و تصویر اشتباه بوده و احتیاج به اصلاح دارد، ولی درست در لحظه ای که بر خلاف آن چیزی که در ذهن خود برداشت کرده اند از آن کس و یا چیز، رفتاری و یا برداشتی ببینند، باعث می شود که دوباره فکر کنند و به این نتیجه برسند که آن کس یا چیز، تغییر کرده و یا برداشت آنها احتیاج به بازنگری و اصلاح یا تغییر دارد، این لحظه، لحظه مهمی است!، لحظه دوباره اندیشیدن!، و شاید فروریختن دیوارهای نامرئی ذهنی!، که در بعضی ها به فروپاشی (افسردگی – سرخوردگی – ناامیدی) و در بعضی دیگر به تکامل فکری می انجامد!، و شاید افسردگی و سرخوردگی را در بعضی ها درمان کند!

حالا می رسیم به موضوع اصلی، چنین تصویرهایی در ذهن بیشتر مردم از حوادث اجتماعی و سیاسی و تاریخ معاصر ایران وجود دارد و این تصویرها، اولیه هستند و پر از ابهام و تصوراتی در پس آن است که درهم و برهم می نمایاند آن تصویرها را و برداشتی ابتدایی که غیر کارشناسانه می کند آن ایده را در ذهن فرد!، و این چنین «پازل ایرانی»، خلق شده در ذهنیت جامعه ایرانی!، و مانند دیواری نامرئی عمل می کند در برابر عصیان اجتماعی بر علیه رژیم، و رژیم هم با «فیک نیوزهای خود» به تکمیل آن دامن می زند!، و این پازل حل نشده باقی می ماند!، ولی شاید این بار این پازل حل شود و دیوارهای نامرئی فروپاشد، و ترس این رژیم واقعیت پیدا کند!

حالا وقت آن است چند نمونه از این تصویرهای ذهنی را بررسی کنیم:

1 –  بحران اقتصادی

از آذر سال 90 تا شهریور سال 92 بمدت 22 ماه، نرخ ارز نوسان داشت و تحریم ها در زمان اوباما ادامه داشت تا اینکه دولت روحانی بر سر کار آمد و با آمریکا مذاکره را شروع کرد!

از آذر سال 90، نرخ دلار از 100/1 تومان به 100/2 تومان در دی 90 رسید و بعد، مذاکرات اتمی شروع شد در زمان جلیلی و نرخ دلار تا خردادماه 91 به 500/1 تومان کاهش یافت و با شکست مذاکرات در خرداد ماه 91، در تابستان به 700/3 تومان رسید و بعد در پائیز بین 300/3 تا 500/3 تومان کاهش یافت ولی در بهمن 91 به 960/3 تومان افزایش یافت. در فروردین سال 92 مقدمات انتخابات ریاست جمهوری به جریان افتاد و روحانی ثبت نام کرد و هاشمی رفسنجانی و رحیم مشایی رد صلاحیت شدند!، در خرداد ماه روحانی انتخاب شد، نرخ دلار در اردیبهشت تا 720/3 تومان بالا رفته بود ولی تا شهریور به 000/3 تومان کاهش یافت.

نرخ تورم در سال 91 به 5/30 درصد و در سال 92 به 7/34 درصد رسید و در چند ماه در سال 92 به 42 درصد هم رسیده بود.

حالا برداشت مردم از این مورد تاریخی این است که این بار هم دوباره باید نرخ دلار بالا برود 15 ماه بعد از شروع بحران یعنی (از آذر 90 تا بهمن 91 می شود 15 ماه) و اکنون از فروردین سال 97 تا خرداد سال 98 می شود 15 ماه!، و بعد مثلا در مرداد این رژیم شروع به مذاکره خواهد کرد و تغییر روش خواهد داد!، فیک نیوزهای رژیم هم دارند تصویرهایی را به غلط جااندازی می کنند!، و مثلا در بهمن می شود پایان آن 22 ماه!

حالا این برداشت، ابتدایی است، و چند مورد این بار باعث خواهد شد تا چنین تصوری اشتباه باشد:

1 – قرار نیست تا چند ماه دیگر در ایران انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود تا دست رژیم باز باشد تا بتواند مانور دهد و دولتی دیگر را سرکار آورد، و این بار اصلاح طلبان سر کار هستند!

و در ضمن اگر قرار باشد چنین شود باید دولت کنونی یا استعفاء دهد و یا برکنار شود و بی کفایتی آن هم هر روز بیشتر دارد ثابت می شود!، اگر چنین شود، همه مشکلات بر گردن خامنه ای خواهد افتاد و بحران سیاسی در داخل تشدید هم خواهد شد، و بیشتر این ها متزلزل خواهند شد!

و در ضمن اصلاح طلبان هم نمی خواهند کنار رود، چون بخشی از سیستم هستند و در مافیای رژیم عضو هستند!

2- در آمریکا هم اوباما و جان کری سر کار نیستند که سیگنال بدهند برای جااندازی رژیم، و تحمل بخشی از رژیم، ترامپ و پمپئو بدنبال مذاکراتی هستند که موجب باخت رژیم خواهد شد!، و «برد – برد» از نظر آنها معنی ندارد!

3 – و در داخل هم مردم از اصلاح طلبان عبور کرده اند.

4 – اگر جمهوری اسلامی در عمل شروع به خروج از برجام کند، اروپا را هم از دست خواهد داد، اگر چنین نکند دولت روحانی که چنین بلوفی را زده است چنان مفتضح خواهد شد که باید بدنبال سوراخ موش باشند اعضاء دولت تا گیر دلواپسان نظام نکنند!، و از ترس زندان و برکناری و محاکمه است که لحن دولت، بویژه روحانی و ظریف تندتر شده است و چنین سفسطه بازی هایی را برای وقت خریدن اجرایی می کنند!!!

5- در زمان اوباما فروش نفت جمهوری اسلامی تا 700 هزار بشکه کاهش یافت ولی این بار در گام اول به زیر 500 هزار بشکه خواهد رسید.

6- شاید نرخ تورم به بالای 40 درصد برسد و دلار به 000/20 تومان.

و دو سه ماهی طول خواهد کشید تا این تصویر اشتباهی که در اذهان عمومی درست شده است تغییر کند و دیوار نامرئی ذهنی در این مورد فروپاشد!

در مورد تورم هم جمهوری اسلامی با متوسط تورم 20 درصدی کاملا سازگار است و آشناست!، و وقتی که تورم به بالای 30 درصد می رسد تازه جدی می شود!، چون مردم به تورم متوسط 15 درصدی در این چهل سال عادت کرده اند و تا 30 درصد را هم می توانند تحمل کنند!، اما بدترین تورم جمهوری اسلامی مربوط می شود به سال دوم دوره دوم (74) رفسنجانی با 4/49 درصد و قبل از آن در سال 73 با تورم 2/35 درصد و بعد از آن در سال 92 با 7/34 و سال 91 با 5/30 و بعد از آن سال 67 با 9/28 و سال 66 با 7/27 و سال 87 با 4/25 و سال 71 با 4/24 و سال 65 با 7/23 و در نهایت سال 59 با 5/23 درصد. کمترین تورم هم مربوط به سال 64 با 9/6 درصد و سال های 69 و 90 با 0/9 و سال 96 با 6/9 و سال های 63 و 84 با 4/10 و سال 88 با 8/10 و سال های 58 و 80 با 4/11 و سال های 85 و 94 با 9/11 و سال 89 با 4/12 و سال 79 با 9/12 و سال 62 با 8/14 درصد می باشد.

فعلا نرخ تورم جمهوری اسلامی در فروردین ماه به گفته مرکز آمار جمهوری اسلامی 6/30 درصد است، و از دی ماه بانک مرکزی نرخ تورم را اعلام نمی کند!، معمولا دو تا سه درصد نرخ اعلامی از طرف بانک مرکزی بالاتر از مرکز آمار است!، و با این روند اگر جلو برویم در تیرماه نرخ تورم به بالای 37 درصد خواهد رسد و تا شهریور به بالای 40 درصد!، بدون در نظر گرفتن جهش احتمالی دوباره نرخ ارز! و هم اکنون نرخ تورم نقطه به نقطه به بالای 50 درصد رسیده است که از سال 75 به بعد بی سابقه است!

نتیجه گیری اینکه تصویر دومی هم که در ذهن مردم است شاید بزودی فروپاشد و آن تصویر، تصویر تورم بالای دوران رفسنجانی بعنوان بدترین دولت در این زمینه است!، و فعلا مشخص شده که دولت روحانی از دولت احمدی نژاد در زمینه اقتصادی بدتر عمل کرده است!

موارد ذیل، این مورد را اثبات می کند:

1 – نرخ سود سپرده در زمان احمدی نژاد به 15 درصد کاهش یافت ولی بعد از نوسان بازار ارز در پائیز سال 91 به 20 درصد افزایش یافت، اکنون با گذشت بیشتر از یک سال از شروع موج گرانی ارز، نرخ سود سپرده همان 15 درصد است، چون اوضاع بانکی بحرانی است!

2 – تورم در بخش مواد خوراکی در زمان احمدی نژاد کمتر بود ولی اکنون مثلا در مورد میوه و سبزیجات دچار هرج و مرج شده، مثلا برای نمونه قیمت پیاز از 000/3 تومان به بالای 000/1 تومان رفت و قبلا هم در مواردی این روند تکرار شد و بعد از مدتی پائین آمد ولی هرج و مرج ادامه یافت!، در مورد ماکارونی و تن ماهی هم جدیدا شاهد چنین مواردی هستیم و در مورد گوشت قرمز در زمان احمدی نژاد قیمت ها از 000/12 تومان به 000/24 تا 000/28 تومان نوسان کرد، در زمان روحانی از 000/30 تومان به حداقل 000/90 تومان!، قیمت دلار هم از 100/1 تومان به 960/3 تومان رسید در زمان احمدی نژاد، یعنی دو برابر و بیست درصد، ولی در زمان روحانی دو برابر و بیست درصد می شود 400/14 تومان ولی در مهر ماه سال 97 به 000/19 تومان هم رسید و این یعنی نزدیک به 4 برابر اگر از 000/4 تومان قیمت پایه دلار را محاسبه کنیم.

حالا می رسیم به تصویر سوم ذهنی ای که شاید این بار اشتباه درآید، و آن در مورد دهه اول انقلاب است.

قیمت دلار در سال 57، 7 تومان بود در سال 67 رسید به 96 تومان، در سال 66 دلار 99 تومان بود و در سال 68 رسید به 120 تومان، در سال 87 دلار 966 تومان بود در سال 97 تا 000/19 تومان هم رسید.

در زمان جنگ در سال 67 دلار تا 150 تومان هم رسیده بود.

نتیجه گیری اینکه دلار در ده ساله اول انقلاب بین سال های 57 تا 67، 14 برابر گران شد اگر این روند را در دهه آخر یعنی از سال 87 تا 97 محاسبه کنیم چهارده برابر می شود از 966 تومان سال 87، به 524/13 تومان میرسد، پس مشاهده می شود که دلار بیشتر گران شده است تاحدودی!

اگر یازده سال را محاسبه کنیم می شود از 7 تومان سال 57 رسیده است به 120 تومان سال 68، یعنی 17 برابر، حالا هفده برابر 11 سال آخر می شود از 966 تومان سال 87 به 422/16 تومان که چند روزی در مهر ماه سال 97 شاهد بالاتر از آن هم بودیم.

و اگر بدترین سناریو را در نظر بگیرم که 150 تومان بود، می شود 21 برابر و 21 برابر 966 تومان سال 87 می شود 286/20 تومان که احتمال اینکه از این مرز هم دلار عبور کنند در ماه های آینده هم وجود دارد و حتی احتمال 22 تا 24 هزار تومانی شدن دلار هم هست!!!

در ضمن در زمینه افزایش حقوق هم در سال 95 و 96 که نزدیک به 20 درصد حقوق ها را افزایش داد دولت، تورم اعلامی خود دولت 10 درصد بود، یعنی 10 درصد، حقوق بگیران سود کردند، اما با در نظر گرفتن حداقل افزایش 10 درصدی امسال حقوق ها، با در نظر گرفتن آن 20 درصد سود در سال های 95 و 96، با تورم 6/30 کنونی، یعنی تاکنون درصد سود حقوق بگیران در سال 98 صفر درصد بوده است!، و با 400 هزار تومانی که به حقوق ها افزوده اند می شود چیزی در حد 5 درصد، که تورم بالای 35 درصد آن را هم خنثی خواهد کرد و بعد شاهد درآمد منفی حقوق بگیران بصورت رسمی خواهیم بود، و این هم بر عملکرد بد دولت خواهد افزود در اذهان عمومی و تصویری دیگر را در ذهن مردم فرو خواهد پاشید و آن تصویر این است که به میزان تورم، حداقل به حقوق ها دولت می افزاید و حداقل از نظر ریاضی چنین بوده است بصورت رسمی به غیر از دهه اول انقلاب و زمان جنگ!، و بعضی سال های دولت رفسنجانی!

و این ها در زمانی است که فعلا از جنگ خبری نیست!، در زمانی است که فعلا اروپا به تحریم های آمریکا نپیوسته است!، در زمانی است که هنوز مکانیزم برگشت تحریم های شورای امنیت به جریان نیفتاده است!، در زمانی است که هنوز بحران سیاسی در داخل کشور به نقطه جوش نرسیده است!، در زمانی است که هنوز دولت روحانی سقوط نکرده است!، در زمانی است که هنوز رسما جانشین خامنه ای انتخاب نشده است و کم کم دارند در مورد اصلاح و یا تغییر قانون اساسی (جمهوریت سوم) گفتگو می کنند و اعلام کرده اند نامه ای را در این زمینه در خرداد ماه برای خامنه ای خواهند فرستاد، احتمالا در سی امین سالگرد رهبر شدن او و اصلاح قانون اساسی!

نتیجه گیری نهایی اقتصادی اینکه دارد کم کم تصویر ذهنی مردم از چشم انداز پیش رو فرو می پاشد:

1 – تورمی بیشتر از زمان رفسنجانی در چشم انداز مشاهده می شود

2 – دلاری بالاتر از زمان جنگ شاید در چشم انداز مشاهده شود!

3 – و دولت روحانی به بدترین دولت بعد از انقلاب در زمینه اقتصادی دارد تبدیل می شود و دولتی که با بی تدبیری و بی کفایتی، اوضاع را روز به روز بدتر می کند!

و بزودی مشخص خواهد شد که آیا چنین خواهد شد بصورت رسمی؟، و این بزودی، تا شهریورماه بیشتر طول نخواهد کشید!، اگر رسما چنین شود، بر میزان نارضایتی ها افزوده و بعد از فروپاشی «دیوار نامرئی ذهنی»، که خود افراد برای خود درست کرده اند و «فیک نیوزهای» سیستم هم در تشدید آن تلاش می کنند، باید منتظر شلوغ شدن خیابان ها باشیم!

البته تنها این دیوار از نظر بحران اقتصادی نیست که فرو می پاشد، بلکه از نظر سیاسی هم باید فروپاشد!!!

2 – بحران سیاسی

برجام نافرجام بد فرجام روحانی!

برجام، در این شش سال از دستاورد دولت روحانی به مشکل دولت، از چیزی که برای آن رای آورد به چیزی که در نهایت موجب سقوط او شاید شود، تبدیل شده است!

عوامل برجام از ظریف تا موگرینی دارند می روند از اوباما تا جان کری رفته اند!، لابی جمهوری اسلامی در آمریکا به حاشیه رانده شده و بی آبرو شده اند!، اصلاح طلبان دیگر نمی توانند از برجام دفاع کنند و از طرف دلواپسان، دولت در منگنه قرار گرفته است!

حالا هم در جدیدترین نمونه، خود دولت برای بقای خود دست به فرار به جلو زده است در یک تاکتیک «سوخته»، که بزودی دولت را خواهد سوزاند!، چون اگر برجام را رسما نقض کند، اروپا را از خود خواهد راند و اگر بعد از آن 60 روز، کاری نکند خود را مفتضح خواهد کرد و دلواپسان را مانند سگان پاچه گیری که منتظر این بوده اند که از زنجیر رها شوند تا بتوانند حمله ور شوند، بر علیه خود خواهد شوراند!

و بی عملی و بلاتکلیفی دولت را رسما اعلام خواهد کرد، و رسما این بی عملی و بلاتکلیفی دولت مشخص خواهد شد برای اذهان عمومی!، یعنی آچماز شدن را رسما تایید خواهد کرد و این بار جمهوری اسلامی فراتر از آچماز شدن خواهد رفت یعنی مات شدن. در صورتی که کلیت سیستم تصمیم گرفته باشند از برجام خارج شوند و این شوی تبلیغاتی خود را در عمل اجرایی کنند، در گام اول بصورت خودکار اروپای بعد از برگزاری انتخابات پارلمانی را بر علیه خود خواهند کرد در زمانی که دیگر موگرینی ای هم حضور نخواهد داشت و اگر هم باشد بر علیه آنها خواهد بود، چون با این کار رسما کار ترامپ را تایید خواهند کرد و ثابت خواهد شد که اروپائیان را سرکار گذاشته بودند! و آنها بدجوری بجان این جانوران سیاسی خواهند افتاد!، چون نمی خواهند که اعتبارشان از بین برود!، و بعد هم تحریم های شورای امنیت رسما برخواهد گشت!

تصویر دولت روحانی در جامعه جهانی رسما از بین خواهد رفت، ظریف رسما بی اعتبار خواهد شد، میانه روها در جمهوری اسلامی رسما در جامعه جهانی به حاشیه خواهند رفت، بحران سیاسی خارجی جمهوری اسلامی تشدید خواهد شد و در جامعه جهانی بی اعتبار خواهند شد (البته بصورت رسمی!، چون هم اکنون هم بی اعتبار هستند ولی بعضی ها نمی خواهند رسما اعلام کنند!)، و فشار جهانی بر جمهوری اسلامی تشدید خواهد شد!

در داخل رسما تصویر دولت روحانی نه تنها در مورد اقتصادی که در مورد بحران سیاسی هم در اذهان عمومی فرو خواهد پاشید!، یعنی دیگر او معمار برجام نخواهد بود و نمی شود او را به این عنوان معرفی کرد، بلکه تخریب گر برجام هم لقب خواهد گرفت!، دولتی «ویرانگر»، چیزی مثل «ترمیناتور!»، به اینجا ختم نخواهد شد، خشم اجتماعی گریبانگیر روحانی و کلیت سیستم خواهد شد و برای فرار به جلو چاره ای به غیر از برکناری یا استعفاء دولت روحانی باقی نخواهد ماند!

فیک نیوزهای سیستم هم بدجوری خلع سلاح خواهند شد!، و مثلا بی بی سی دیگر نخواهد توانست از دولت روحانی دفاع کند با کارشناسان ماسک دار، چون ماسک آنها برداشته خواهد شد!، و رسما بی بی سی ای که در سال های گذشته به لانه ای برای روزنامه نگاران اصلاح طلب تبدیل شده بود، درش تخته خواهد شد و باید خانه تکانی کند!، و دیگر رسانه ها هم مجبور به تغییر خط فکری خواهند شد و یا در باتلاق بیشتر غرق خواهند شد!

و این موارد هم که رسما اتفاق افتاد، تصویر ذهنی مردم تغییر خواهد کرد از چشم انداز آینده!، و کم کم براندازان به «برند» تبدیل خواهند شد و اصلاح طلبان به تاریخ سپرده خواهند گشت!

در چنین شرایطی دیگر مافیای رسانه ای کرباسچی و «تقلب ایده» از طرف حجاریان، جواب گو نخواهد بود برای سیستم و رسما باید سیستم وارد گفتمانی شود که بدون تغییر ماهیت بقای سیستم امکان پذیر نخواهد بود!، باید فراتر از تغییر خامنه ای و حذف ولایت فقیه، تئوریسین های سیستم اندیشه کنند!!!

و از اینجا به بعد هست که کم کم سیستم فرو می پاشد چون با تغییر ماهیت، فلسفه وجودی تئوریسین های کنونی بی معنا می شود و باید تئوریسین های جدیدی و ایده های جدیدی وارد بازی شوند!، شاید یارگیری از بعضی ها در خارج چرخه فکری جمهوری اسلامی در دستور کار قرار گیرد!

و این یعنی آچماز فکری کامل سیستم، یعنی بدون تغییر رسمی و جدی نمی شود تغییر کرد، بدون قربانی کردن مهره هایی نمی شود از این بحران رها شد، و این یعنی شروع اندیشیدن به بعد از جمهوری اسلامی، این یعنی استارت خوردن سقوط از نظر نظری و تئوری!، یعنی خلق تصویری جدید در ذهنیت عمومی، که امکان دارد در گام بعدی رسما پیاده سازی شود!

و این موارد از نظر سیاسی به جدایی تدریجی بعضی ها از جمهوری اسلامی خواهد انجامید و بعضی ها را در ستاد نیروهای مسلح به فکر کردن دوباره خواهد کشاند، و بعضی ها هم سکوت و دیگرانی هم فرار خواهند کرد، و این ها را رها خواهند کرد، و این یعنی شروع فاز نهایی سقوط بصورت رسمی!!!

و از اینجا به بعد ترس مردم خواهد ریخت (دیوار ذهنی ای دیگر فرو خواهد پاشید!)، و مردم به خیابان خواهند آمد!

البته کم کم در داخل جریان اصلاح طلب دیوار ذهنی دوره طلایی امام و میرحسین موسوی دارد فرو می پاشد!، البته بعضی ها هم هنوز به آن چسبیده اند ولی دیگر کم اثر شده و بزودی بی اثر خواهد شد، چون بحران عمیق تر از این حرف هاست و بزودی خاتمی هم دیگر نخواهد توانست هیچ غلطی بکند!

و اما تصویری دیگر، اصول گرا و اصلاح طلب و برانداز، سه جریان اصلی بازی!، اصلاح طلبان بزودی آب خواهند رفت، یا به اصول گرایان خواهند پیوست یا به براندازان! (هواداران آنها و رای دهندگان آنها و نه چهره های سیاسی آنها در داخل سیستم و در داخل کشور!)، و کم کم دو قطبی برانداز و جاانداز را شاهد خواهیم بود که جا خواهد افتاد و بزودی اگر بحران تشدید شود براندازان، جااندازان را جا خواهند گذاشت و از آنها عبور خواهند کرد!

و اما تصویری دیگر!، پهلویسم!

این تصویر ذهنی که از تصور و برداشت نسل جدید از تاریخ معاصر ایران شکل گرفته است در عمل در آبان سال 95 در پاسارگاد رسما متولد شد و دیگر چیزی تئوری نیست و در دیماه 96 با شعار «رضا شاه، روحت شاد»، رسما وارد جریان سیاسی معاصر ایران گردید!

و حال با بحران اقتصادی و سیاسی فعلی، بهترین زمان برای به نتیجه رسیدن آن است و فرصت هم برایش فراهم شده است!

با فروپاشی تصویرهای قدیمی در اذهان مردم و فروپاشی «دیوار نامرئی»، پهلویسم ضربه نهایی را به بدنه سیستم خواهد زد!، چون موجب فروپاشی «امپراتوری دروغ اسلامی» خواهد شد با تمانم فیک نیوزهایش!!!، و بهترین تصویری خواهد بود که مسیر راه آینده را روشن خواهد کرد، راهی از عصر تاریکی به خرد!، راهی از بی تمدنی به تمدن!، راهی برای کنار زدن باقی مانده جاهلین و جاعلین سیستم!!!

و تصویری دیگر، «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی!»

و اگر این روند ادامه پیدا کند این نهاد از درون ذوب خواهد شد و آب خواهد رفت و اگر مردم به خیابان آیند، کسی هم حتما پیدا خواهد شد که مانند السیسی وارد میدان شود، از بین نظامی ها!!!، و «پاسدارن واقعی انقلاب» را در «حصر» کند و رسما پایان دوران انقلاب را اعلام کند!!!

و نکته مهم و پایانی اینکه بحران اقتصادی و سیاسی و بازخورد اجتماعی حوادث سیاسی و اقتصادی که مانند حمله گازانبری در حال عمل کردن هست، به فروپاشی تصویرهای ذهنی مردم کمک می کند، اما نامرئی!، و شاید از نظر روانشناسی بصورت نامرئی دارد ضمیر ناخودآگاه را آگاه می کند!!!، و این روانشناسی اجتماعی است که بزودی نتیجه خواهد داد.

و همزمانی بحران اقتصادی و سیاسی که به ورشکستگی اصلاح طلبان انجامیده و بازخورد اجتماعی این حوادث که به سرخوردگی اجتماعی رسیده، به عصیان و خشم اجتماعی هم تبدیل خواهد گشت بعد از آنکه تصویرهایی دیگر هم از تصورات و برداشت های ابتدایی مردم در ذهنشان فروپاشد!!!

آن زمان، زمانی است که آمادگی گسترده ای برای پذیرش تصویری جدید را خواهند داشت!، و دیوار نامرئی ترس فرو خواهد ریخت و سقوط نامرئی رژیم و سیستم، رسما مرئی خواهد گشت، و رسما شروع خواهد شد!!!

و روند تاریخ، دارد این مورد را رسما خلق می کند و تقدیر تاریخ این بار بر علیه رژیم و سیستم است!!!

چرا؟، چون تصویر اصلی دارد در اذهان عمومی فرو می پاشد!، در واقعیت، مردم دارند می بینند که ارزش پاسپورت ایرانی را در این چهل سال، این رژیم به کجا کشانده و اعتبار بین المللی ایران را کاملا در جامعه جهانی بی اعتبار کرده و وزن سیاسی دولت ایران در جهان چگونه سبک گشته و ایران در سیاست کنونی جهان وزنی ندارد!، و تنها راه بازگشت به آینده ای که این رژیم بی اعتبار کرده، عبور از این سیستم است!!!

مردم و حتی بعضی از مقامات می بینند که در زمان پهلوی حتی داشتن بمب اتمی از طرف جهانیان تحمل می شد و اکنون برنامه حتی خنثی شده اتمی این رژیم با برجام هم غیر قابل تحمل است، چون دنیا به اینها اعتماد ندارد و حق هم دارد، چون شرور هستند و نقش اراذل و اوباش بین المللی را بازی می کنند نه دولت یک کشور و سیاستمدارانی قابل احترام!!!

و از نظر مذهبی ها هم «لوسیفر» ماجرا هستند!، شریری که شرارت و بدی را ارمغان می آورد با خود و نباید با او سازش کرد!، همانی که زرتشت هم «اهریمن» نام نهاد، مخالف خوبی ها و نیکی ها!

رژیمی که رفتار و پندار و کرداری پلید دارد!، باید هم به حاشیه رانده شود!، زمانی صف خرید نف از دولت ایران برپا بود و اکنون کسی نباید از این ها نفت بخرد!، باید اینها را پرس کرد و دهانشان را سرویس!، چون از صلح خاورمیانه گرفته تا اوضاع داخلی خاورمیانه را برهم زده اند با ایده صدور انقلاب (امپریالیسم شیعی)، و در داخل هم از رقصیدن تا نوشیدن جرعه ای الکل از شادی تا به باد سپردن موهای زنان، قدغن است!!!، فاتحه ورزش تا فرهنگ را آورده اند و از تریاک تا علف را برای چند نسل به ارمغان آورده اند!!!، سیستمی هستند که با ایده های مارکسیستی و روش گروگانگیری و چاخان و دروغ و فریب و «تقیه» اداره می شوند و به غیر از زبان زور، زبانی را نمی فهمند و بر نمی تابند!!!، نیروهای مسلح کشور را در خدمت حفظ انقلاب و رژیم قرار داده اند و نه تمامیت ارضی کشور و منافع ایدئولوژیکی بر منافع ملی الویت دارد و وظایف دولت هم ترویج ایدئولوژی انقلابی است نه تامین آسایش و آرامش و رفاه و خوشبختی عمومی و ملی!

پس باید هم این تصاویر پلید، که به کابوسی ملی تبدیل شده در اذهان عمومی، فروپاشد!

باید هم دوباره ایده پهلویسم به عنوان تصاویری زیبا و نوستالژی، برگردد به اذهان عمومی، و جلوی بازگشت این ایده را هم نمی شود گرفت!!!

و تنها یک قطعه این پازل مجهول هست هنوز، و آن چگونگی ایفای نقشی است که شاهزاده در نهایت می خواهد داشته باشد، و چگونگی استفاده از برگ پهلویسم توسط شاهزاده!


پ.ن: ترسیم این تصویر از آینده، فعلا کنار هم قرار دادن بعضی از برداشت ها از حوادث است و حوادثی که روند حوادث کنونی بوجود خواهد آورد و یا خواهد ساخت و یا تکامل خواهد بخشید و در نهایت ساختن تصویری بزرگتر و تاحدودی روشن تر کردن و تکامل دادن به آن «پازل» بزرگتر!، شاید دورنمایی را روشن تر کردن!!!

و صد البته ممکن است در مسیر راه، خود این تصویر هم با روند حوادث فروپاشیده شود و یا احتیاج به اصلاح و تغییر داشته باشد!!!



دسته‌ها:آزاد اندیشگی

۱ پاسخ

  1. دست پرمایه و زحمتتان درد نکناد. نوش…

  2. دست مریزاد. تنها یک سخن : برای اینها اکنون دروغ، جنگ و دیگر هیچ است. دنبال جنگند و البته اربابانشان از سوئیس دستور را داده اند. جنگ در دوزخ را می گشاید و اربابان اینها هم همین را می خواهند. مرگ 90 در صد از انسانها ی روی زمین و باقی شستوشوی فکر و زندگی در اردوگاهها و یا شروع از صفر برای انسانهای باقی مانده و خودشان مثل خدایان بر آنها هر از گاهی ظاهر شوند و دینها بیاید و همین قصه بشریت که تا به اینجا داشتیم. گویا این سومین بار است که این برنامه را دارند روی زمین بر مردمان اجرا می کنند. مردم از بی اعتنایی مردم گله می کند، به گمانم متدهای کنترل فکر شدیدی بر روی ایرانیان بدون که متوجه باشند انجام میشود. بر در صد بسیار کمی این راهها اثری ندارد. بر باقی نوعی در بی اعتنایی هستند. نازیها در آب آشامیدنی یهودیان فلورید می ریختند. فلورید اینطور کرخت می کند و کم کم بیمار می کند.دور نیست که اینها هم در آبها فلورید فراوان می ریزند، مانند چین، هند، حتی در امریکا. سرنوشت را می توان دگرگون کرد منتهی انسان باید بسیار باهوش باشد. شاهزاده در انتظار خواستن مردم است و مردم شاید در انتظار آمدن شاهزاده. بس که این مردم را در انتظار آمدن نجات بخشی نگهداشتند سدها سال برنامه فکری به این آسانی رفع نمی شود. آیا ایرانیان در پیچ آخر بیدار خواهند شد؟

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s