در زمان حکومت نازی ها در آلمان، وقتی تصمیم به حذف یهودی ها از جامعه گرفتند، از یک جایی باید شروع می کردند، و آن شروع در شبی بود که اس اس و گشتابو، مردم (حزب اللهی) را بر علیه جامعه یهودی شوراندند، البته پرسنل «لباس شخصی» گشتابو و اس اس، رهبری در «صحنه» را در اختیار داشتند!
در این شب به مغازه ها و کسب و کارهای جامعه یهودی ها در آلمان حمله و به آنها آسیب جدی وارد شد، و چون شیسه های زیادی بر کف خیابان ها ماند و این تیکه های شکسته به چشم می آمد در صبح روز بعد، این حادثه به (کریستال ناخت = شب کریستال یا شب شیشه های شکسته) معروف شد.
وزیر اطلاعات آلمان نازی (جوزف گوبلز)، با نظریه دروغ بزرگ خود در کل دورانی که در این سمت بود، توانست واقعیت ها را وارونه جلوه دهد، او اعتقاد داشت باید یک دروغ را چنان بزرگ گفت و بر آن چنان تاکید کرد تا کم کم همه باور کنند!، و در ضمن او در وزارت خانه های دیگر آلمان هم نفوذ داشت!، و مثلا در دوران نازی ها هنر آریایی (آلمانی) را در تبلیغات خود گنجانده بودند، و هدف از آن پالایش هنر از مضامین یهودی – کمونیستی!، و کشف هنرمندانی در خدمت ایده های نازی ها بودند!
هزاران کتاب ممنوعه شد، هزاران تابلو نقاشی جمع آوری شد، چون خالقان آنها یا کمونیست بودند و یا یهودی (البته با تفسیر نازی ها)، و یا هزاران کتاب سوزانده شد!
و کم کم این روش جا افتاد و یهودی ها به کوره های «آدم سوزی» فرستاده شدند، در لهستان و حومه!، و جنگ جهانی دوم به روسیه کشید و بالاخره با ورود ایالات متحده به آن و پیاده شدن دو میلیون سرباز در نورمادی فرانسه (D Day) ورق برگشت!
و در تاریخ از این دوران بعنوان دوران نژادپرستی یک دیکتاتوری متوهم نام برده می شود!، اما فراموش می شود که نازیسم یعنی (سوسیال – ناسیونال)، یعنی سوسیالیسمی که به ملی گرایی هم گرایش دارد!، و اکنون واقعیت درون ذهن گلوبالیست های مدرن چنین چیزی شاید باشد!، البته وطن گریزان مدرنی هستند که در پشت واژه وطن خود را «پنهان» می کنند!
و هنر گلوبالیستی مدرن هم دارد روز به روز زیادتر می شود با تهی کردن هنر از درون!، از هنرهای تجسمی که عبور کنیم و روش های گلوبالیستی در مد کردن آن، می رسیم به سینما، چون بیشتر قابل دیدن و کشف در لابلای خطوط ایده هایی هستیم که در آن، گلوبالیست ها تزریق می کنند!
مثلا در دو دهه اخیر در هالیوود، ایده های دموکرات شدت گرفته و هنرمندان هم بیشتر طرفداران دموکرات ها هستند!، و در گذشته هم مثلا دیده ایم که چگونه پدر جان وین را درآورده بودند چون از نیکسون حمایت می کرد و طرفدار جنگ در ویتنام بود ولی تنها موردی که در رسانه های آمریکایی شاهد بزرگ کردنش هستیم، مورد ظلمی است که در حق چارلی چاپلین شده بود به علت اینکه در دوران مک کارتیسم در آمریکا او را متهم به کمونیست بودن یا حمایت از کمونیسم می کردند!،و البته او هم به سوئیس رفت و دوباره به هالیوود برگشت با بازی در فیلم دوشزی از هنگ کنگ!، و از او تجلیل شد، بعد از اینکه دوران مک کارتیسم تمام شده بود!
ولی اگر در این دو دهه تمرکز کنیم، ایده هایی مثل همنجس گرایی، ضد سیستم بودن، به کار گیری زنان زشت! چهره در نقش های اول!، و زنان رنگین پوست در پست های مهم در فیلم ها و وارد کردن اقلیت ها به فرهنگ حومه شهری در فیلم ها و ظلمی که به آنان می شود و …، را وارد هالیوود کرده اند، به خودی خود اینها منفی نیست و حتی برای ساختن جامعه ای اعتدالی و مدرن مفید هم هست، ولی مشکل اصلی سو استفاده گلوبالیسم از این ایده های خوب است و ساختن ابزاری از آن برای استفاده از این مضامین در راه ایده های خود است که به یک دردسر تبدیل شده است، و چون چپ اللهی های جهانی بنوعی گلوبال اندیش هستند و بر ضد ملی گرایی و طرفدار روش های انقلابی، این ایده ها را بنوعی دیگر بکار می گیرند!، و مثلا جنبش اشغال وال استریت یا خشونت آنتیفا و یا جنبش جان سیاهان مهم است را شاهدش هستیم ولی مثلا در مورد حوادث آبان 98 در ایران سکوت می کنند و جان آن مردمان برایشان مهم نیست!، و در سال 88 هم در جریان جنبش سبز چشم خود را می بندند و از مردمی که در کف خیابان ها کشته می شوند حمایت نمی کنند!، و حتی بعضی از همین جانوران سیاسی در مقاله هایی آن جوانان را «بالا شهری» و «خرده بورژوا!» و حتی «گوچی پوش!» لقب داده و چون از نظر ایده ها به این جانورانِ «پابرهنه» حامی!، آن جوانان نمی خوردند، به راحتی چشم خود را بر روی واقعیات بستند!
در ایالات متحده خود را کشتند در سریال 24 تا ایده رئیس جمهور سیاه پوست را جااندازی کنند و بالاخره اوباما رئیس جمهور شد، خود را کشتند تا یک رئیس جمهور زن داشته باشند ولی نتوانستند هیلاری را وارد کاخ سفید کنند و به آن «دیوارهای شیشه ای» لقب دادند که هنوز فرونپاشیده است!، اما واقعیت را «کتمان» کردند که بعد از کلینتون دموکرات و بوش جمهوریخواه و اوباما دموکرات حالا نوبت ترامپ جمهوریخواه بود!
برگزیت در بریتانیا، پیمان ابراهیم در خاورمیانه، اصلاحات سعودی ها، آرامش نسبی در سوریه، دیدار ترامپ با رهبر کره شمالی، منگنه شدن جمهوری اسلامی و کتلت شدن سلیمانی در عراق، و آرامش نسبی در جهان بعد از داعش و منفجر نشدن کسی در خیابان هایی در اروپا و آمریکا و حتی توافق نسبی با طالبان و تحت فشار گذاشتن چین و تا یک قدمی سقوط کمونیست های دیکتاتور ونروئلا جلو رفتن و …، ایده هایی است که صد در صد درست بوده است ولی گلوبالیست ها نمی پسندندش!
و دولت پنهان دست به «خرابکاری» زده با همدستی رسانه های طرفدار و در این چهار سال روزی نبوده است که دولت ترامپ را تخریب نکنند!، اما برای چی؟، برای اینکه این جماعت دچار «شهوت قدرت» شده اند و آن زشت «سیرتی» که رئیس مجلس نمایندگان ایالات متحده است دچار حسادت شده و چنان از کارهای ترامپ عصبانی می شود که حتی نمی تواند آن خشم را پنهان کند و در چهره او نمایان می شود با انجام دادن کارهای هیستریک عصبی مثل پاره کردن متن سخنرانی ترامپ در سال گذشته و به جریان انداختن دو مورد استیضاح مسخره و حزبی و الکی و غیر قانونی و تنها بر پایه عقده گشایی های حزبی!
درست از زمانی که ترامپ برنده شد در چهار سال پیش، مقدمات «کریستال ناخت»، فراهم آمد، شبی که در سه نوامبر 2020 عملی شد، شبی که ماشین های رای گیری به صندوق مارگیری!، از نوع دموکراتیک آن تبدیل شد و به بهانه کرونا پاندمیک، آرای پستی نقش مهمی بازی کرد و مشکل آفرین شد، و شب شیشه های شکسته در آمریکا بنوعی دیگر تکرار شد، و خلق آن دروغ بزرگ گوبلزی (البته محمد سعید الصحاف وزیر اطلاعات صدام حسین هم چنین دروغ هایی را گفته بود در جریان جنگ سال 2003 میلادی در عراق)، امکان پذیر گشت.
و آن دروغ بزرگ آن است که در سیستم رای گیری در ایالات متحده هرگز نمی شود تقلب کرد!، و آرای مردم مقدس است، البته آرای مردم مقدس است در دموکراسی ولی آیا برای سیاسیون گلوبال محور عصبی عقده ای، برای آنانی که خود را در یک قدمی سقوط نهایی می دیدند، «راه حل نهایی!» به غیر از این متصور بود!، درست مانند نظام نازی آلمان که با راه حل نهایی هلوکاستی را خلق نمود!
و درآن روز (ششم ژانویه) که به کنگره حمله شد، آیا «کودتایی معکوس!» صورت نگرفت، و بعد رسانه های اجتماعی آکانت های ترامپ را حذف کردند!، راه حل نهایی گلوبالیست ها همین بود، به ارمغان آوردن دیکتاتوری رسانه ای و درست کردن ماشین دروغ پراکنی از رسانه هایی که در ایالات متحده خصوصی هستند نه دولتی تا درگیر «وکیل الدوله» شدن نشوند و استقلال خود را حفظ کنند، ولی در سیستم «اعتبار» محور و دنیای «فایننشال» امروزی که از دوران «کاپیتالیسم» عبور کرده است و چند ملیت گرایی (جهانی گرایی)، شده است و گلوبالیسم بقای خود را در این ایده می بیند یعنی گسترش دادن «فایننشالیسم» و در چین چنین چیزی را شاهدش هستیم که خلق کرده اند!، کمونیسمی که دنبال گسترش «اعتبارات مالی خودش است»، و به مغازه داری و بهره برداری از سرمایه اعتقاد دارد، البته در مسیر بستن فضای سیاسی و انتخابات آزاد دموکراتیک!
و این روش چینی، در شهرک لندن مورد حمایت واقع می شود و کم کم در حال تبدیل کردن ایالات متحده به چنین چیزی هستند (البته تاریخ به احتمال فراوان جلوی اینها را خواهد گرفت!)، هدف نهایی: ایالات متحده سوسیالیستی آمریکا است!
و در این راه افراطی هایی را وارد حزب دموکرات کرده اند از سندرز گرفته تا هریس، و ایده پردازانی از چامسکی گرفته تا جااندازی ایده های کمونیست های مکتب فرانکفورت!
ولی شاید تاریخ به آنها رو دست سیاسی بزند!، ترامپ تازه شروع ماجرا بود و هست!، شاید استقلال دوم آمریکا را شاهدش باشیم البته بنوعی دیگر!، «تی پارتی» دوم قبل از ظهور ترامپ ظهور کرده بود ولی به برنده شدن ترامپ انجامید و جاافتادن ترامپیسم در ایالات جنوبی و حتی آن سه ایالتی که ترامپ را برنده چهار سال قبل کرد!، حالا نوبت به استقلال دوم آمریکا است، این بار از شهرک لندن، این بار از گلوبالیسم، این بار از متقلبین!، این بار از بی شخصیت های سیاسی ای که جوانمردانه مبارزه نمی کنند و بسیار زشت سیرتند!، بسیار احمق!، بسیار هالو!
و در این راه (استقلال دوم) موفق خواهد شد!، چون ایده آمریکا هنوز زنده است، رویای آمریکایی هنوز زنده است، و تنها در برخی از موارد تاریخی راه خود را پیدا نمی کند، و منحرف می شود، ولی دوباره به مسیر درست جاده برمی گردد!، و این بار هم چنین خواهد شد، ولی به کمی صبر و زمان نیاز دارد، و داریم!
دستهها:آزاد اندیشگی
محشر، اقا محشر!… نوشانوش با نوش اضافه والاه… 🍷🍷+🍷
در ضمن، چو در خیابان افتاده بر اینست که جناب خواب آلو قرار نیست بر سر مسند بماند طولانی وقدر خواهدش شد خسبان، تا به جلوس آید ملکة الملوک بت آمال آل چپا، که هم سیه روی باشد و هم از نوع نسا!!…
بسیار مفید درود بر شما،مانوک خدابخشیان هرگز نمیمیرد،ما بسیار می اموزیم از نوشته های شما،پاینده باشید ،نوشته هاتونو چندین بار مرور میکنم به در و دیوار میزنم صدای مانوک عزیز همراهمه وسعی میکنم یاد بگیرم توصیه ایشان را لا بلای خطوط را بخوانم ،
نوشته پا دارد’گفتار پرواز دارد ‹یک دست صدا دارد.
مانوک خدابخشیان فیلسوف تحلیل سیاسی
درود عالی