«ابله ها!»، از کابل تا واشنگتن؛ و سیاست های احمقانه دموکرات ها!

در روزهای گذشته دولت افغانستان سقوط کرد!، طالبان دوباره به کابل برگشتند، همان هایی که بیست سال قبل توسط ایالات متحده سرنگون شده بودند؛ و یک عکس فوری تاریخی در یادها خواهد ماند، آنهایی که در راه فرار از کابل از ترس مرگ، از هواپیما آویزان شده بودند و سقوط کردند و مرگ به زندگی آنها پایان داد؛ درست مثل آن تصاویر وحشتناکی که بعد از برخورد آن دو هواپیما به برج های دوقلو در نیویورک در روز 11 سپتامبر 2001 در یادها مانده است، پریدن انسان هایی بی گناه از طبقات بالایی آن ساختمان ها برای نجات زندگی، که البته بی فایده بود و مرگ آخرین پرده آن تراژدی وحشتناک بود.

و اکنون بیست سال بعد، مردم افغانستان دچار «پنیک» شده اند، این ترس و وحشت، واقعا بجا است، چگونه بعد از بیست سال، در کمتر از دو هفته همه چیز ویران شد، این «سناریوی» هالیوودی چگونه پیاده سازی شد؟!، چگونه «بدویانی» بی سر و پا، کسانی که با اندیشه های عصر حجری خود، از انتهای قرون!، آمده اند!، حتی یک دست لباس و کفش هم ندارند، تجهیزات زرهی مدرن آمریکایی ها را به غنیمت گرفته و ارتش افغانستان متلاشی شده است!، آیا در پشت درهای بسته در بیلدربرگ و اجلاس سران هفت و در اتاق های فکری ایالات متحده و شهرک لندن، گلوبالیسم جهانی دوباره برنامه ریزی هایی را کرده و اکنون در حال پیاده سازی است، یا اینکه آنها هم دچار «پنیک» شده اند، از حرکات احمقانه «جوی خوابالو!»، واقعا ایشان با سابقه 50 ساله در امور سیاسی چه چیزی آموخته است؟!، چگونه به همین آسانی افغانستان را رها کرد؟!، و در آینده خطر تروریسم اسلامی را برای ایالات متحده به ارمغان خواهد آورد!

در اینجا بهتر است کمی در مورد تجربیات دموکرات ها در این سال ها گفته شود، آنها همیشه اوضاع را خراب می کنند، با خرابکاری های عمدی و غیر عمدی ای که می کنند، چون آنها ساده و احمقانه بازی می کنند و یا با احمق ها بازی می کنند!

از زمان لینکلن اگر عبور کنیم، و دموکرات ها را ببخشیم برای سیاست های حمایت از برده داری در ایالات متحده!، و به همین دوره معاصر برسیم و بعد از جنگ جهانی دوم، می رسیم به زمان ترومن، او از ترس اینکه جنگی بزرگ شروع خواهد شد، ژنرال مک آرتور را بازنشسته کرد!، چون مک آرتور اعتقاد داشت باید برای شکست کمونیست های کره ای که توسط مائو مورد حمایت قرار گرفته بودند، هم از نظر مالی و هم سلاح و هم رسما نیروهای مائو در کنار آنها بر علیه ایالات متحده در جنگ کره می جنگیدند، باید وارد عمل شد و پکن را گرفت و مائو را شکست داد و به زباله دان تاریخ انداخت!، ولی ظاهرا ترومن اعتقادی به زباله دان تاریخ نداشت!، هنوز ایالات متحده و جهان نتایج غلط این سیاست را می بیند و دارد تاوان می دهد، آخرین مورد آن کرونا!

کندی مردم کوبا را رها کرد تا توسط کاسترو قتل عام شوند، به مخالفان کاسترو گفته شده بود شما از زمین وارد عمل شوید و ایالات متحده از هوا کوبا را بمباران خواهد کرد (یعنی نیروهای کاسترو را بمباران خواهد کرد)، در مورد دیوار برلین، این ننگ بشری! هم کندی با سیاست های غلط خود که داشت به خروشچوف نزدیک می شد از طریق پاپی که خودش زیاد دوام نیاورد!، موجب جاافتادن آن دیوار شد!، اگر کندی بشدت واکنش نشان می داد، آن دیوار نیمه تمام رها می شد!

جانسون با وارد کردن ایالات متحده به جنگ ویتنام و درگیر کردن آن بدون نقشه واقعی برای پیروزی و درگیری های داخلی مثل جنبش سیاهان و …، موجب آن شد که نیکسون نتواند آن جنگ را به خوبی جمع کند، ولی در نهایت بنوعی جمع شد، و اگر «واتر گیت» نبود بهتر هم جمع می شد!

کارتر، با سیاست های غلط خود، خمینی را در ایران به سر کار آورد، موجب ترور انورسادات شد، جلوی اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ را نتوانست بگیرد!، کودتای متعصبین در پاکستان را دست کم گرفت، همانی که اگر جلویش گرفته می شد، در آینده طالبانی خلق نمی شد، ژنرال ضیاء الحق، ذوالفقار بوتو را اعدام کرد و قوانین شریعت اسلامی را به زندگی خصوصی مردم پاکستان وارد نمود!، از ماجراهای بعدی در الجزایر اگر عبور کنیم و اشغال لبنان و ساخته شدن حزب الله و ….، و لعنت بر این کمربند (هلال) سبز شیعی در منطقه و اخوانیسم در خاورمیانه و …

کلینتون با فرار از سومالی، جنگ در بالکان، ظهور طالبان در افغانستان و القاعده در منطقه و ابوسیاف در فیلیپین و گروهایی در آفریقا از جنس اخوانی و …، ادامه حرکات تروریستی جمهوری اسلامی در اروپا و خاورمیانه و گسترش مسخره بازی های حزب الله در لبنان و حتی دولت چند ماهه اسلامیست ها در ترکیه کارنامه اش را «سنگین» کرده است، و کوتاه آمدن در ماجرا الخبر در عربستان سعودی، آمیا در آرژانتین و در نهایت کار کردن با سید خندان جمهوری اسلامی و  معذرت خواهی آلبرات در مورد ماجرای 28 مردا 32 در ایران.

اوباما با بهار عربی و قدرت گرفتن اخوانی ها در تونس و مصر و لیبی و برهم زدن نظم و امنیت در بحرین و سعودی و سوریه و …، شروع کرد، با داعش و برجام و اوباماکر و … ادامه داد، حادثه بنغازی شاهکار او و هیلاری بود!، و در نهایت کری لنگ دراز (بقول مانوک نازنین)، با ظریف بی شرف و بیشعور و بیسواد!، یک متن نیم بندی را نهایی کرده و حتی کنگره ایالات متحده را هم دور زدند، و در پشت پرده؛ خاورمیانه را به جمهوری اسلامی واگذار کرده بودند و در این میان یمن نیز اضافه شد بر مشکلات دیگر!

و حالا هم بایدن، تاکنون افغانستان را واگذار کرده است به کی؟، جمهوری اسلامی – روسیه – چین – ترکیه – پاکستان و اخوانی های دوحه و یا سعودی، هنوز معلوم نیست و اتحادیه اروپا چه نقشی خواهد داشت در آینده افغانستان، هنوز معلوم نیست!

سی ان ان، رسانه ای که واقعا فیک است، بسرعت خبرنگارش روسری بر سر می کند تا روسری را جا اندازی کند، می گوید طالبان ماسک دارند، در حالی که آنها شال دارند و آن را به صورت خود می بندند، رسمی در میان بلوچ ها و پشتون ها!

حالا می رسیم به تحلیل های احمق های واشنگتن نشین و گلوبالیست هایی که «ابلهان مفیدی» هستند در خدمت خرابکاری های عظیم، مگر همین احمق ها جنبش «من هم» را راه اندازی نکرده بودند، بر علیه آزار جنسی زنان، اکنون مشخص شده است که رئیس همین گروه در نیویررک در ماجرای فرماندار، بنوعی آزار دیدگان را تهدید می کرده است!، از این ماجرا عبور کنیم و استعفای فرماندار نیویورک!، چرا اینها در برابر قوانینی که تجاوز به زنان را قانونی می کند و حتی تجاوز به زیر 18 ساله ها را درست می داند!، سکوت می کنند، و آن قانون های کذایی را طالبان دارد رسما پیاده سازی می کند.

این جانوران سیاسی – مذهبی، که بیسوادانی بیشعورند، تاکنون در شبرغان مرکز تفریحی ای را آتش زده اند، در هرات تعدادی را به جرم دزدی گردانده اند و صورتشان را سیاه کرده اند، در فراه جوانانی را که تیله بازی می کرده اند چوب زده اند (فلک کرده اند)، رسما اعلام کرده اند حجاب اجباری است!، و مردان باید با تنبان!، و نه کت و شلوار به دانشگاه و مدرسه بروند، در دبیرستان ها باید دختریان و پسران از هم جدا شوند!، در کابل عکس های زنان دارد پوشانده می شود و در تلویزیون های کابل مجری ای طالبانی با ریش ظاهر شده است، و این تازه شروع ماجرا است و بزودی به جان قوانین نیم بند مدرن مدنی افغانستان خواهند افتاد!

ماجرا مثل زمان خمینی است که امثال میشل فوکو هم عاشقش شده بودند، ولی بزودی مشخص شد او یک هیولایی بد سرشت است!، ولی دیگر کار از کار گذشته بود!، و باز این مثلا دموکرات ها و لیبرال ها که آبروی لیبرالیسم و دموکراتیک بودن را برده اند، دوباره دارند برای اشتباهی که مرتکب شده اند، طالبان را تطهیر می کنند، و یا می گویند آنها تغییر یافته و اصلاح شده اند، که هنوز مشخص نیست و تاریخ ثابت خواهد کرد آنها تغییر نکرده اند!

حالا می رسیم به شخص بایدن، «احمق اعظمی» که فعلا در کاخ سفید است و دارد با آلزایمر سیاسی – فیزیکی اش!، آبروی ایالات متحده را در جهان می برد!، او به غیر از این موردِ افتضاح در افغانستان، در مورد برجام هم دارد افتضاحی دیگر خلق می کند، داستان هیولای فرانکنشتاین را که می دانید، حالا این احمق اعظم، دارد از جسدی که دفن شده است و تیکه تیکه شده است، می خواهد که دوباره زنده شود!، به غیر از زنده سازی به روش «فرانکنشتاینی!» آن، روشی دیگر برای زنده سازیِ برجامِ نافرجامِ بدفرجام، وجود ندارد!

همه می دانیم که آن هیولا، وقتی دوباره زنده شد، و خود را در آینه دید، و از خودش و قیافه اش بدش آمد، در نهایت دست به چه کاری زد؛ انتقام از خلق کنندگانش!، حالا اگر در نهایت هم این برجام به روش آن هیولا زنده شد، منتظر باشید تا در نهایت انتقامی «جانانه!» از کری و بایدن و اوباما و روحانی و ظریف و تیم نیویورکی و ناسی خانوم و شرکا، نایاک و صادراتی های جمهوری اسلامی در ایالات متحده گرفته شود، در ضمن پوتین را هم دست کم نگیرید!

در مورد اسرائیل و نتانیاهو و دولت جدید هم زیاد منفی نباشید و امیدوار باشیم، اسرائیل به این زنگ تفریح (دولت جدید) احتیاج داشت و دارد برای این چند ماهه آینده تا فشار بایدن از روی دولت اسرائیل برداشته شود و در نهایت این دولت هم سقوط خواهد کرد و اگر شیاطین زمینی برای نتانیاهو پرونده سازی ای دیگر نکنند، دوباره لیکود به قدرت برخواهد گشت به همراه نتانیاهو، در زمانی که شاخ بایدن شکسته شود و در راه انتخابات کنگره در سال 2022 دچار لنگیدن باشند، دموکرات های بی شخصیت به همرا ه رسانه های حامی آنها، چون بزودی مردم از آنها کمی عبور خواهند کرد!، فعلا چون آمریکایی ها انصاف دارند، چند ماهی بایدن را قضاوت نمی کنند، بعد از یک سالی که در کاخ سفید باشد، خواهید دید چگونه خراب خواهد شد، چون سیاست هایی را انتخاب کرده است که بعد از یک سال بر سرش خراب خواهد شد، و دیگر آمریکایی ها در آن زمان انصاف را کنار خواهند گذاشت و عدالت را انتخاب خواهند کرد، عدالت یعنی بعد از یک سال باید سیاست های دولت و رئیس جمهوری را قضاوت کرد، 7 درصدی بر خواهند گشت، حداقل 47 درصد بر ضد او رای خواهند داد!

ماجرای افغانستان را دست کم نگیرید!، این ماجرا به همین جا ختم نمی شود، این ماجرا کم کم به بدتر از «بنغازی» تبدیل خواهد شد!، در روزهای آینده تصاویر وحشتناک تری از افغانستان در رسانه های جهانی مخابره خواهد شد و در شبکه های اجتماعی پخش خواهد گشت، زیاد اشرف غنی را هم بد قضاوت نکنید (چیزی که در رسانه ها روی آن دارند مانور می کنند)، بزودی مشخص خواهد شد او راهی دیگر نداشت!، اگر مقاومت هم می کرد به جایی نمی رسید، چون تنها طالبان ها نبودند!، عبدالله ها و حکمتیارها هم بودند که می خواستند او کنار برود، ولی آنها هم بازنده خواهند بود در آینده افغانستان، مانند بختیار و بنی صدر و …، ولی بزودی مشخص خواهد شد اوضاع بدتر است، شاید پسر «مسعود» در دره پنجشیر، کاری انجام دهد!، اگر دنیا بگذارد!

درست مانند امان الله خان، اشرف غنی هم مجبور به ترک افغانستان شد، و «بچه سقائی» این بار نه تاجیک که پشتون وارد «ارگ» ریاست جمهوری در کابل گشت، و اگر تاریخ تکرار شود، باید منتظر باشیم تا بزودی او نیز سرنگون شود و نوعی حکومت با دوام ولی قوی و «کنترل گرا» و نه دیکتاتور!، بر سر کار آید!

و در مورد جمهوری اسلامی، کوتاه سخن اینکه اینانی که از آنها حمایت کرده است، یعنی طالبان از جنس اخوانی ها هم هستند ولی ژنِ محمود قندهاری (افغان) را هم دارند، و احمد شاه درانی، همانی که در گارد محافظان نادر شاه افشار بود و در توطئه قتل او شراکت داشت و به روایتی یکی از کسانی بود که او را کشت!، و بعد با آن الماس مشهور (کوه نور) به قندهار برگشت و در یک لوئه جرگه که با شرکت بزرگان پشتون تشکیل شد، به مقام شاهی رسید و آن الماس مشهور! را هم به عمامه خود آویزان نمود و با نام احمد شاه درانی (درّ دوران)، تاج گذاری کرد، نماد هویتی همین پشتون های طالبانی فعلی است، مانند چنگیزخان مغول که هویت مغولستان را بنیان نهاده است، پس زیاد تعجب نکنید اگر بزودی روابط جمهوری اسلامی و طالبان به هم ریخت و به جان هم افتادند (وارد جنگ سرد شدند)، و پاکستان هم از افغانستانی قوی نگران است، چون افغانستانی قوی قرارداد دیورند (مرز افغانستان و پاکستان)، را قبول ندارد، در ضمن پشتون های اصیل افغانی، پشتونستان را می خواهند یعنی بخشی از خاک پاکستان را هم می گویند مال ماست!، و در کل پروژه تشکیل کشور پشتونستان هم در زمان کندی تاحدودی روی میز بوده است، جدا شدن نیمی از افغانستان و پشتونستان پاکستان و تشکیل کشور مستقلی به نام پشتونستان، جدایی بلوچستان پاکستان و ایران و تشکیل کشور بلوچستان و بازگشت هرات به ایران و رفتن تایباد و حومه جزو کشور پشتونستان و مزار شریف و بلخ و بدخشان و … هم معلوم نیست، چون آن طرح در زمان شوروی تدوین شده بود و اگر آپدیت شود، ترکستان مدرن را باید در نظر داشت و کشور «آقاخان» که اسماعیلی خواهد بود و …، ولی فعلا برای بیان این پروژه ها زود است، تنها این موارد بیان شد تا لابلای خطوط بهتر خوانده شود!

سونامی مهاجرت ها به اروپا را هم مثل زمان سوریه داعش زده، نباید نادیده گرفت!، و فرار چهره های سیاسی – فرهنگی – ورزشی، از افغانستان را!، برای نمونه صحرا کریمی، رئیس افغان فیلم با کمک چند سفارت خانه مثل اسلواکی دو روز قبل توانسته است از افغانستان خارج شود، او گفته است این خروج موقتی است!، اما همه می دانیم که وقتی متعصبین حاکم می شوند، این خروج ها بلند مدت می شود، اگر بازگشتی داشته باشد!، و چند ساعت قبل هم آریانا سعید خواننده مشهور افغانستانی در فیسبوکش اعلام کرده است، افغانستان را ترک کرده و فعلا در دوحه است، عکسی منتشر کرده که ظاهرا در یک هواپیمای آمریکایی به همراه شوهرش است و دارد افغانستان را ترک می کند، و جمهوری اسلامی هم به مرزبانان و نیروهای نظامی مستقر شده در مرز شرقی ایران (خراسان رضوی – خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان)، دستور داده است از ورود آوارگان افغانی به ایران جلوگیری کنند!، معلوم نیست لشکر فاطمیون که از افغانستانی ها تشکیل شده است واقعا به چه دردی خواهد خورد!، شاید به جان برادران سنی مذهب افغانی خود انداخته شوند، بزودی!، شاید هم در خدمت آنها باشند!، بزودی مشخص خواهد گشت!

و در پایان مطلبی کوتاه را چند ساعت قبل در فیسبوک منتشر کردم در مورد اوضاع افغانستان که در ادامه متن آورده می شود:

در مورد افغانستان، نقش پاکستان و ترکیه و جمهوری اسلامی، فراموش نشود.

چین تاحدودی سیاستش را انتخاب کرده است، روسیه هنوز برگ خود را بازی نکرده است، سعودی فعلا نظاره گر است!!! (اگر قرار باشد نقش جمهوری اسلامی پر رنگ تر شود در افغانستان، سعودی هم بازی خود را خواهد کرد)، قطر پشت سر «اخوانی ها» قرار دارد، آن سرش هم به «شهرک لندن می رسد.

ولی بزودی به این پرسش ها پاسخ داده خواهد شد:

1- آیا سیاست گلوبالیست ها – دموکرات ها، مهار روسیه پوتین است با شلوغ کاری در آسیای میانه؟!، و ورود متعصبان «انتحاری» از نوع طالبان به آن سرزمین ها؟!!!، و تبدیل شدن افغانستان به کمپ آموزشی افراطیون قفقازی و ترکان ازبکی و چچنی و تاتارهای کریمه ای؟!!!، و فرستادنشان به آن نواحی برای حال گیری از پوتین؟!!!

2- محاصره از نوع چینی؟!!!، برای تخریب جاده ابریشم نوین و نفوذ در سین کیانگ چین برای برهم زدن اوضاع؟!!!

3- بازگشت به عقب در افغانستان، مثل حوادث بهمن 57 در ایران (فعلا بسیار شبیه است!!!)

4- در نهایت تجزیه افغانستان؟!!!، و بوجود آمدن «پشتونستان»، این مورد را جدی بگیرید، چون اگر برنامه این باشد به پشتون های افغانستانی احتیاج است تا در نهایت وزیرستان پاکستان هم هدف گرفته شود!!!، اما هنوز این پروژه را نباید زیاد جدی گرفت!!!

5- فراموش نکنید که پوتین هم برگ هایی دارد و می تواند از تکنوکرات های افغانی در دولت موقت استفاده کند و آنها را جاسازی کند تا «زهر» طالبان گرفته شود و جمهوری اسلامی را هم دور بزند و یا با کمک آنها ائتلاف شمال را دوباره فعال کند!!!

6- جمهوری اسلامی انتخاب بسیار غلطی کرده است، چون در نهایت طالبان تنها سنی مذهب نیست، پشتون هم هستند، و از زمانی که یکی از محافظان نادر شاه افشار، او را کشت و به افغانستان برگشت و به نام احمد شاه درانی تاج گذاری کرد و به افتخار پشتون ها تبدیل گشت و آن الماس مشهور را هم بر عمامه خویش آویخت!، پشتون ها هویت خود را اینگونه وارد تاریخ کرده اند!، و از ابدالی ها و هوتک ها که تا زمان ظاهر شاه در قدرت بودند، بنوعی افغانستان را سرزمین خود می دانند و نه دیگر اقوام!!!، برای همین هم هست که در زمان احمدشاه ابدالی شهر مشهد هم در تصرف آنها بود و هرات و ازبکستان و …، زندیه از ترس آنها پایتخت خود را به شیراز برده بودند!!!

7- پاکستان هم برای نجات سرزمین های خود باید از طالبان ها حمایت کند، پیمان دیورند را با دقت بخوانید (پیمان تقسیم مرزها بین افغانستان و بریتانیا در زمانی که در هند بود)، بعد از استقلال پاکستان این مورد موجب اختلاف با افغانستان شده است، هر وقت افغانستانی قوی و دولتی قوی در کابل بوده است، این مورد را مطرح کرده است از زمان داوود خان (پشتون) تا همین اشرف غنی، و کرزای

8- عبدالله و ربانی پشتون نیستند و نبوده اند، کرزای و حکمتیار و اشرف غنی پشتون بوده و هستند، امین و ببرک کارمل بنوعی دیگر و نجیب الله به نوعی دیگر بوده اند!!!

و در پایان این کوتاه نوشته یک سوال پیش می آید، آیا در این ویرانه سرایِ ارتش افغانستانی، «دادستانی» از جنس السیسی یافت خواهد شد، قبل از اینکه این جانواران سیاسی جاافتاده شوند؟!!!، و یا اول باید سلاح هایشان قانونمند شود و بروند زیر پرچم ارتش!، و بعد وارد بازی سیاسی شوند و صلح به قیمت از دست دادن آزادی های اجتماعی – سیاسی زنان و طبقه متوسطِ در حال جاافتادن افغانستان بوجود آید!، و بعد از مدتی انقلابی از جنس رنگی یا مخملی و تغییر قانون اساسی و به تاریخ سپرده شدن طالبان در انتظار است؟!!!، و یا شیاطین زمینی، زمین سوخته ای بنام افغانستان را بیشتر خواهند پسندید؟!!!

ولی فراموش نکنید (به قول مانوک نازنین) که یک دست همیشه صدا دارد!، و قهرمانان همیشه اینگونه بوجود می آیند، انقلاب تقویم ندارد و با یک گل هم بهار می شود!!!، و  از دل حوادثِ کف خیابان رهبران متولد می شوند!!!

و در مورد بایدن، بازی را باخته است، چون پوست خربزه ای را که ترامپ زیر پای او انداخته بود را نتوانست از سر راه خود بردارد!!!، و بازی افغانی را واگذار کرده است، حداقل در ظاهر!!!

بازی ترامپ، وارد کردن طالبان در قدرت و سهم دهی سیاسی به آنان در مقابل خلع سلاح و خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان بود!، تا بین آنها دو دستگی و اختلاف بوجود آید و سلاح ها از دست آنها خارج شود، مانند قرارداد جمعه نیک بین ایرلد شمالی و بریتانیا که جنبش کاتولیکیِ آن را خلع سلاح نمود و وارد قدرت کرد!، اما یک فرق داشت این مورد، و آن استفاده تاکتیکی از طالبان بر علیه جمهوری اسلامی و بعد هم تضعیف سیاسی آنها در داخل بود و بعد هم بالاخره موج مدرنیته افغانی آنها را از سر راه بر می داشت بنوعی، اگر خود را اصلاح نمی کردند!!!

حالا بعد از سایگون و بنغازی، نوبت کابل است، و این دستاورد بایدن خواهد بود و در تاریخ بنام او نوشته خواهد شد.

کارتر، خمینی

کلینتون، طالبان و القاعده

اوباما، داعش و بهار عربی

بایدن، تاکنون بازگشت طالبان و طالبانیسم در افغانستان از نوع «سید خندانِ» افغانی آن!!!، تا مشخص شود که از نوع خدعه خمینی بوده است!!!

لینک کوتاه:

https://wp.me/p15TsK-1D2



دسته‌ها:آزاد اندیشگی

۱ پاسخ

  1. مسرورم که هستی. 🍷🍷

  2. باید دید 42 میلیارد دلار هزینه سالانه آمریکا طی بیست سال کجا رفته ؟ ترامپ درمصاحبه اش با فاکس نیوز توضیح داده !

  3. رییس جمهور، فرستاده و طالب؛ سه زندگی‌ِ که توسط جنگ و تحصیل در خارج شکل گرفتند .
    غنی، خلیل‌زاد و استانکزی

    28 بهمن 1397 – نیویورک تایمز
    نویسنده: مجیب مشعل
    مترجم : طاهره رحمانی

    https://khabarnama.net/blog/2019/02/17/the-president-the-envoy-and-the-talib-3-lives-shaped-by-war-and-study-abroad/

    امروز، آنها نماینده‌گان سه جناح در جنگ افغانستان هستند، و در حال تلاش برای پایان دادن به چندین دهه خشونت اند.

    اما در دهه ۱۹۷۰، این سه نفر-اشرف غنی، زلمی خلیلزاد و شیر محمد-مصروف تحصیل در خارج از کشور و از طریق بورسیه ها بودند.

    در جریان آن سالها، و در طول دوران آشفته خاورمیانه، آقای غنی و آقای خلیلزاد، که اینک رییس‌جمهور افغانستان و فرستاده ارشد آمریکا در امور صلح اند، در حال تحصیل در دانشگاه آمریکایی بیروت، یک مرکز پر جنب و جوش ایدئولوژی ها و عقاید، بودند. آنها از سواحل مدیترانه لذت میبردند، به رقص می رفتند و همسران آینده خود را ملاقات می کردند.

    آن افغان سومی، شیر محمد عباس ستانکزی، مذاکره کننده ارشد طالبان است، او آن سالها را در حومه کوه‌پایه های همالیا مصروف آموزش در معتبرترین مدارس نظامی هند بود. در هنگام تعطیلات، این گروه جوانان افغان، خود را در کوه های کشمیر یا در صندلی های سینما، درحال تماشای فیم های بالییود و به امید عکس انداختن با ستاره های سینما می یافتند.

    زندگی هر یک از آنها بخشی از منازعه طولانی مدت افغانستان است. و مسیرها و شخصیت های مختلف هر یک از آنها، اینک در مرکز یک نمایشنامه ژئوپولیتیکی مستاصل قرار دارد.

    آقای غنی، استانکزی و خلیلزاد. در جوانی آقایان غنی و خیلیلزاد در بیروت درس خواندند و دکترای خود را از دانشگاه‌های امریکایی گرفتن. آقای استانکزی در یک مکتب معتبر نظامی هندی آموزش دیده است
    آقای غنی، استانکزی و خلیلزاد. در جوانی آقایان غنی و خیلیلزاد در بیروت درس خواندند و دکترای خود را از دانشگاه‌های امریکایی گرفتن. آقای استانکزی در یک مکتب معتبر نظامی هندی آموزش دیده است

    پایان دادن به جنگی که چهل سال طول کشیده است، کار آسانی نیست. و هرچند آقای غنی،۶۹ ساله، و آقای خلیلزاد ۶۷ ساله، به طور قابل ملاحظه‌یی دارای تاریخ مشترک هستند، اما در مورد چگونگی برخورد با طالبان اختلاف نظر فزاینده‌یی دارند.

    اخیرا، آقای غنی گفت که این دو ۵۳ سال قبل در یک برنامه مبادله در ایالات متحده، به عنوان دو نوجوان با هم دیدار کردند.

    پس از آنکه این دو از دانشگاه آمریکایی در بیروت فارغ التحصیل شدند، گرفتار شدن افغانستان در جنگ در اواخر دهه ۱۹۷۰ باعث شد که هردو، بار دیگر در ایالات متحده بمانند. آقای خلیلزاد مدرک دکترای خود را از دانشگاه شیکاگو گرفت و آقای غنی ماستری و دکترای خود را از دانشگاه کلمبیا، جایی که آقای خلیلزاد کار خود به عنوان کمک پروفیسور آغاز کرد، در یافت نمود.

    اما حتی در دوران دانشجویی خود، این دو، به طور قابل ملاحظه‌یی سبک های متفاوتی داشتند.

    در جریان تحصیل در بیروت، آقای غنی بیشتر متکی بر سوسیالیسم و آقای خلیلزاد بیشتر کاپیتالیست بوده است. آقای غنی، در سخنرانی هایش، محمد داوود که پسرکاکایش، شاه را در ۱۹۷۳ برکنار کرده و افغانستان را جمهوری و خود را رییس جمهور این کشور خواند، مورد تقدیر و ستایش قرار میدهد.

    سال 2004، آقای خلیلزاد به عنوان سفیر ایالات متحده آمریکا به افغانستان در سفارت آمریکا در کابل
    سال ۲۰۰۴، آقای خلیلزاد به عنوان سفیر ایالات متحده آمریکا به افغانستان در سفارت آمریکا در کابل / عکس: گیتی

    آقای خلیلزاد، در یکی از کتاب هایش آقای داوود را نامطلوب خوانده است. او نوشته است که اولین باری که او با رییس جمهور آینده مواجه شد، زمانی بود که آقای داوود وسیله نقلیه خود را در یک بزرگراه رها کرده بود تا راننده‌یی را که از مسیر منحرف شده بود لت و کوب نماید و سپس گوش چپ آن مرد را گاز گرفته بود.

    اکرم فاضل، که با آقای غنی و آقای خلیلزاد در دانشگاه آمریکایی در بیروت همپوشانی داشته است می گوید: “آن ها دو شخصیت کاملا متفاوت دارند، داکتر غنی بیشتر روی اعتماد به نفس کار میکرد. او روی کتابهایش متمرکز بود و خودش را حفظ میکرد. داکتر خلیلزاد بیشتر روی روش های اجماع و مشارکتی کار میکرد-و برای او، زندگی فقط مطالعه نبود، بلکه لذت بردن نیز بود.”

    کسانی که این دو را می شناسند می گویند که بخشی از خستگی فعلی در روابط نیز ناشی از درگیری های اساسی این دو در نحوه کارشان میباشد. آقای غنی طبیعتا روی ایده های خودش پافشاری میکند، در حالی که آقای خلیلزاد بیشتر تلاش میکند تا از گزینه هایی پیش رو، موردی سازگار بسازد.

    امروز، آقای غنی و همکارانش با دیدن اینکه همراهان آمریکایی شان وارد معامله‌یی شده اند که منجر به خروج آنها از این کشور و شکل گیری دولتی شکننده خواهد شد، ناامید میشوند.

    آقای غنی، وسط، ماه گذشته در کابل به همراه آقای خلیلزاد، سوم از سمت چپ. آقای غنی می‌ترسد از حرکت سریع آمریکایی ها برای رسیدن به صلح با طالبان
    آقای غنی، وسط، ماه گذشته در کابل به همراه آقای خلیلزاد، سوم از سمت چپ. آقای غنی می‌ترسد از حرکت سریع آمریکایی ها برای رسیدن به صلح با طالبان / عکس: گیتی

    مشاوران آقای غنی از این نگرانند که آقای خلیلزاد پایان بازی با طالبان را طوری رقم بزند که حکومت افغانستان به حاشیه رانده شود.

    به عنوان مثال، آنها اولین دیدار های آقای خلیلزاد با رییس جمهور افغانستان را پس از انتصابش به عنوان نماینده آمریکا یادآوری میکنند: آقای خلیلزاد قبلا با طالبان دیدار کرده بود، اما وقتی آقای غنی از وی در مورد آن سوال نمود، او بنا بر دلایلی آن را انکار کرد.

    این رابطه از زمانی که آقای غنی تلاش می کرد تا اجماعی برای برنامه اش در مورد صلح حاصل نماید، بر این اساس که حکومت او هر نوع گفتگویی با طالبان را رهبری میکند، سرد باقی مانده است. شورشیان هنوز هم این ایده را قبول نکرده اند.

    از سوی دیگر، آقای خلیلزاد، این دیدار ها را در کابل دایر کرده و با تمام کارگزاران قدرت که از زمان فعالیت وی با پرونده های افغان، چهره هایی شناخته شده میباشند، دیدار داشته است. آسانگیری او با اپوزیسیون، بیشتر همکاران آقای غنی را نگران ساخته است که مبادا او {آقای غنی} به حاشیه رانده شود.

    آقای غنی در یکی از اولین دیدار هایش با آقای خلیلزاد، با استفاده از نام کوتاه او که اکثرا دوستان، یکدیگر را به این شیوه صدا می زنند، گفت: “حالا بحث، بحث زل و اشرف نیست.”

    سال 2009، غنی در کابل. در جریان روز های دانشگاه‌اش در بیروت، او گفته بود که متمرکز بر کتاب‌هایش بوده و برای خودش نگه داشته
    سال ۲۰۰۹، غنی در کابل. در جریان روز های دانشگاه‌اش در بیروت، او گفته بود که متمرکز بر کتاب‌هایش بوده و برای خودش نگه داشته / عکس: رویترز

    چرخش در زندگی آقای ستانکزی، مذاکره کننده طالبان، بیشتر قابل توجه است.

    زمانی‌که آقای ستانکزی که گمان میرود اکنون در دهه ۶۰م عمرش قرار داشته دارد، در مدرسه نظامی هندی آموزش میدید، خطوط ایدیولوژیکی کشورش قویتر شده بود. در یک سو، یک رویکرد کمونیستی متمایل به اتحاد شوروی؛ در سوی دیگر، موجی از محافظه کاران اخوان المسلمین.

    برخی از همصنفان سابق ستانکزی در هند میگویند که اوبسیار از سیاست خجالت می کشید. اما به یاد می آورند که او به محافظه کاری شخصی، به شمول اجتناب از گوشت غیرحلال، تمایل داشت.

    عبدالرزاق صمدی، استاد دانشگاه نظامی هند، که بر او نظارت داشت، چنین به یاد می آورد: “او در میان دیگر جوانان، بسیار منظم، متمرکز و سازمان یافته بود. حتی اگر سیگار هم می کشید، این کار را به دور از توجه ما میکرد.”

    پس از آنکه شوروی ها در سال ۱۹۷۹ به حمایت از حکومت کمونیستی بر کابل حمله کردند، آقای ستانکزی و تعدادی از همصنفانش بیشتر سیاسی شدند. به جای بازگشت به کابل، او به پاکستان رفت تا به مقاومت ضد شوروی بپیوندند. او دو مهارت عمده داشت که در جنگ های چریکی که به منابع آژانس های اطلاعاتی خارجی متکی بود، مورد استفاده قرار می گرفت: مهارت انگلیسی و توانایی نظامی.

    آقای استانکزی، در وسط، هنگام گفتگو‌های صلح در مسکو در ماه نوامبر
    آقای استانکزی، در وسط، هنگام گفتگو‌های صلح در مسکو در ماه نوامبر/ عکس: EPA

    آقای ستانکزی همکار یکی از فرماندهان عمده جنگ های چریکی، عبدالرب رسول سیاف شد. نقش او این بود که به عنوان رابط با اطلاعات نظامی ارتش پاکستان عمل نماید-براساس گفته های کسانی که او را می شناختند، گفته میشود این رابطه باعث شد که شخصیت سیاسی او شکل بگیرد. (احتمالا برای هندوستان که او را در یک مدرسه نخبه نظامی خود آموزش داده بود، سخت است که میبیند او یکی از دارایی های سرویس اطلاعاتی دشمنش می شود.)

    یکی از دوستانش که او را در دهه ۱۹۸۰ به خوبی می شناخت می گوید در حالی که آقای ستانکزی از لحاظ ایدیولوژیکی با مجاهدین ضد شوروی بود، اما از لحاظ اجتماعی او همانند یک شهروند کاملا مناسب، رفتار نمیکرد. در کویته پاکستان، جایی که گروه او عملیات های خود را راه‌اندازی می کرد، او غالبا با همسرش به رستورانت ها می رفتند، موضوعی که در میان جنگجویان شایعه ساز شده بود. این دوست، آقای ستانکزی را در حالی به یاد می آورد که مجاهدین همقطار خود را برای عقاید قدیمی مبنی بر نگهداشتن زنان در کنج خانه، سرزنش می کرد.

    زمانی که طالبان با همکاری پاکستان کابل را گرفتند، بعد از جنگ های داخلی به تعقیب خروج شوروی، آقای ستانکزی معاون وزیر خارجه شد. مهارت انگلیسی او بار دیگر وی را برای رسانه های خبری بین المللی و دیپلمات ها یک نقطه کانونی ساخته و تبدیل به صدای حکومتی کرده بود که مانع حضور زنان در اجتماع بود.

    او به ایالات متحده سفر کرد و در امر به رسمیت شناخته شدن دیپلماتیک از سوی دولت کلینتون ناموفق بود. اسم او مرتبا در روزنامه طالبان، شریعت، ظاهر میشد.

    در سال ۱۹۹۸،شریعت، تغییراتی را در مورد وضعیت آقای ستانکزی ثبت کرد: وظیفه او به عنوان معاون وزیر خارجه تغییر کرد و بعد از آن وی برای مدتی طولانی در گزارش های خبری ظاهر نشد.

    براساس گفته های چندین تن از مقامات کابل در آن زمان، آقای ستانکزی احتمالا به دلایلی چون سواستفاده از قدرت و قدری تمایل به الکل از سوی رهبری طالبان مورد خشم قرار گرفته بود.

    تظاهرات اعضای طالبان در سال 1998 بر علیه حملات هوایی ایالات متحده
    تظاهرات اعضای طالبان در سال ۱۹۹۸ بر علیه حملات هوایی ایالات متحده/ عکس: رویترز

    این مقامات می گویند که آقای ستانکزی تحت بازداشت خانگی قرار گرفته و گفته شده بود که در آن زمان مورد خشم ملا محمد عمر، رهبر طالبان قرار گرفته است.

    آنچه که آقای ستانکزی را نجات داد، ارتباط متداومش با آژانس اطلاعاتی ارتش پاکستان بود که از تاثیرگذاری خوبی بر رهبری طالبان برخوردار بود. چند ماه بعد، او بار دیگر اما در ظرفیتی کمتر، به عنوان معاون وزارت صحت ظاهر شد.

    آقای ستانکزی در پیامی که از سوی دفترش فرستاده شده بود، اتهامات سو رفتار ها را رد کرده و گفت که انتقال وی از وزارت خارجه به وزارت صحت یک تغییر عادی دولتی بوده است.

    امروز، آقای ستانکزی به عنوان نماینده ارشد شورشیان، مستقیما با آمریکایی ها گفتگو می کند و مذاکرات را در جاهایی مثل مسکو و بیجینگ رهبری می نماید.

    وی در گفتگو های اخیر، پشت میز در برابر آقای خلیلزاد نشسته بود. اما عمده‌ترین سوال، و آنچه که هنوز روشن نیست این است که آیا او در برابر آقای غنی-آن دانشجوی دیگری که شخصیت او نیز توسط جنگ و گذشت زمان در خارج از کشور شکل گرفته است-نیز خواهد نشست یا خیر.

    منبع: نوییورک تایمز

  4. فکر طراحی لباس طالبان از کجا اومده ؟
    https://www.bultannews.com/fa/news/667385
    https://pbs.twimg.com/media/E9FH79EXIAgiIm0?format=jpg&name=small

  5. همیشه قبل از این که اتفاقی بیفتد یک فیلم می آید ؟
    اسپارو (به انگلیسی: Jack Sparrow) از شخصیت‌های خیالی دزدان دریایی کارائیب است که در مجموعه فیلم های دزدان دریایی کارایب نقش اصلی داستان است که روایت این است که دزد دریایی قهاری به دنبال ثروت است .اسپارو در انگلیسی به معنی گنجشک می‌باشد. یکی از لقب های معروف وی جک اسپرسو (espresso Jack) میبوده
    ویژگی‌ها :
    جک اسپارو (یا جک گنجشک) سمبل فیلم دزدان دریایی کارائیب است. او یک دزد دریایی بازیگوش و بامزه و زبان نفهم و دغل و بسیار زیرک و باهوش و خوش شانس است و محبوبترین شخصیت فیلم اوست. او به‌طور خاصی راه می‌رود و حرف می‌زند و حرکات بامزه‌ای انجام می‌دهد. در واقع کاری‌های او در عین احمقانه بنظر رسیدن دارای مفهوم و معنی بالایی است و می‌توان گفت همیشه یک نقشه دارد. او دورو می‌نماید در حالی که خوش‌قلب و بسیار پر روست. او دارای یک قطب‌نمای عجیب است که شمال را نشان نمی‌دهد ولی چیزی را که واقعاً آدم می‌خواهد را به او نشان می‌دهد. جک در پایان فیلم سوم نقشه کاپیتان سئوفنگ را می‌دزدد. او صاحب مروارید سیاه است که بارها او را از دست می‌دهد. او عضو مجمع برادران است و یکی از مخالفین آزاد کردن کالیپسو. او در فیلم ۳ به کلی عوض شده و بسیار شجاع می‌شود. او نقطه مقابل کاپیتان هکتور باربوسا ست.

    بی بی سی :شبکهٔ بی‌بی‌سی او را معروفترین دزد دریایی جهان نامید.

  6. طالبان هیپی ! با 6200 دلار هزینه پوشاک (:

  7. دویچه وله فارسی :
    https://www.dw.com/fa-ir/%DA%A9%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%B3%D8%AA%DA%AF%D8%A7%D9%86-%DB%8C%DA%A9-%D9%87%D9%85%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D9%88%DB%8C%DA%86%D9%87-%D9%88%D9%84%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86/a-58915091

    در یک سند محرمانه که خبرگزاری فرانسه روز پنجشنبه ۲۸ مرداد (۱۹ اوت) دریافت کرده، گفته می‌شود طالبان «لیست سیاه» افرادی را که می‌خواهند دستگیر کنند تهیه کرده است.

  8. بالاچه سایت بالاترین
    kian9999 ‫۱ روز پیش
    امریکا جنگ افغانستان را به انگلستان باخت همانجور که ایران را در سال پنجاه و هفت به انگلستان واگذار کرد ۔

    دفتر سیاسی طالبان در قطر با اجازه کی بر پا شد ؟ قطر ؟؟ قطری که فقط در یک قلم لیگ ورشکسته فوتبال انگلستان را احیا کرد و با وجود کشتن بیش از هفت هزار کارگر مهاجر برای ساخت استادیومهای فوتبال و تقلب در بدست اوردن رای برای میزبانی هیچگاه مجازات نشد ۔
    اولین دولت اروپایی که طالبان را زیر پوستی به رسمیت شناخت بلژیک بود یا انگلستان ؟

    هوا پیمای کدام کشوری خالی از کابل برگشت و حتی یکنفر را تخلیه نکرد ؟؟ لوکزامبورگ ؟؟

    انگلستان بهیچ وجه راضی به واگذاری سهم شیر از قاچاق مواد مخدر افغانستان و مدارس تولید کننده تروریستها نیست ۔

    اگر فکر میکنید که امریکا از مشتی پا پتی موتور سوار شکست خورد سخت در اشتباهید ۔

  9. عالی بود. پیش بینی فاجعه بنغازی در افغانستان خیلی زود محقق شد. دیروز هم ارتش آمریکا اشتباهی یک خانواده (شامل بچه های کوچک) رو قتل عام کرد.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s