لاکن این پست مجوز هرچقدر نوش بخواهید را دارد:
ولی…
این بعدی راجع به استقرار نیروهای مسلح آمریکا و کانادا را که لاکن متخصصین رسانهای پیاله سرا در پیاله پیرکس آزمایشگاهیشون ریختند تکونش دادند و بوش کردند و بهش زل زدند، کلیتش را بدجوری با رنگ و بوی زنندهی «دیساینفورمیشن Disinformation» یافتند که معمولا کار و مشغلهی ترول های حرفهای و جانوران سایبریست که متمرض و تخته گاز واسه سرگرمی و لایک و کلیک جمع کنی و سرکاری خلقالله از این مزخرفات تولید میکنند، نه کسانی که به اعتبار اطلاعات درست رسانیشان اهمیت قائل میشن، و یاد آور شدند ویدئو مونتاژیست که صحنه هایی از روزهای بلبشوی بلک لاحاف مترس را نشان میدهد، که اگر یادتان باشد تک و توک در جاهایی که حضرت توانست از فرمانداران آن ایالات اغتشاشزده خواست و آنها هم پیرو شدند که گارد ملی را برای فروخواباندن بینظمی و آشوب های گلخانهای مادرسگهای پدر سوروسی فعال کنند، که حقیقتا خودش اختیار قانونیاش را داشت که دستور مستقیم بدهد ولی خواست آقامنشی به خرج بده و نکرد.
نیز اینکه، اصلا وظیفه مقرر گارد ملی و نیروهای ذخیرهی ارتش ایالات متحده که همینک در تمامی ۵۰ ایالت حضور دارند و داشتهاند از آغاز پیدایششان و قانونا زیر فرمان فرمانداران ایالت لاکن کلا فرمانبر از پرزیدنت هستند این است که باید، اگر در حین اعزامشدگی و انجام ماموریتی همانک نیستند، ماهی یک آخر هفته، یعنی واسه شنبه و یکشنبه، یونیفرمهایشان را بپوشند و به پادگانهایشان بروند و تعلیمات و تمرینات ببینند تا یادشان نرود! و گاهی هم جزو آن تمرینات این است که انگاری که دارند به جنگ میروند، سربازان و ادوات را بار خودروهایشان کرده و بار و بندیل بسته و کاروانهای نظامی تنظیم کنند و بروند از پادگان بیرون و دوری در بیابان بزنند و شاید شبی تمرین استقرار و بیتوته کنند و بعد برگردند به پادگان و همه چی را برگردانند جای خودش و به خانه و کار و زندگیشان برگردند، و آخر برج هم یه چک ناقابل از عموسام دریافت کنند.
لذا اگر در آمریکا بوده باشید برای مدتی، دیدن کاروان های نظامی و سربازها و مخلفات هر ازگاهی در خیابان ها، مخصوصا در شهرهایی که نزدیک مراکز مهم نظامی هستند، بسیار معمول و طبیعیست. نتیجه اخلاقی: دوست پرکار ما سرکار خانم توکلی این پست را کاش مال بدی میدیدند که بیخ ریش صاحابش بهتر میبود والاه، و زحمت برداشتن و آوردنش را نمیکشیدند.
البته مثل همیشه، مرسی از زحماتشان. انصافا در طی سال هایی که اسم باتوکلشان برازنده فیسبوک بوده محتواهای آموزنده و جالب و سرگرم کننده کم برای دوستان تهیه نکردهاند.
نوش…
-=-=-=-=-=-=-
درویش خان نازنین، نوشانوش و مرسی 🍷🍷، یادآوری بسیار بهنگام و مربوطی به اوضاع وخیمان کردید، و عین حقیقت مستند را مندرج. دست مریزاد.
با وصف خلقتی که موجود است در توصیف آن قافله بجای ماندگان از غائله غنیمت، بی شک تغییری در منحنی سقوط ایران نمیبود حتی اگر استراو چنان بازی با ایران نمیکرد که کرد.
آخر جک استراو از یک طرف دموکراتهای آمریکا و طیف به اصطلاح «اصلاح طلب» امت ولایی را سر کار گذاشت و مشغول لاس زدن با همدیگر کرد، و از طرفی دیگر رفت و از طریق آکمال خرازی و پولتیک هایش یابوی عظما را به زدن جفتکی تقریبا مهلک به تمامیت آن طیف آورد. این را، نازنین، میگویند سیاستورز زبدهی مادر فلان با اهداف و مقاصدی که شیطان هم از آن سر در نمیآورد!!
-=-=-=-=-=-=-
درس عبرتی باشد برای چپ مریضی که به زور میخوان ترنسجندریسم رو بچپونن لای پاچهی شهروندان و بچههای مردم:
قضیه اینست که این بچه که الان هجده سالشه، وقتی که یازده سالش بود جوگیر حال و هوای آنلاینگردیهاش و قضایا و احوالات بر وبکس هموند خودش شد، بچه بود دیگه…، و به والدینش گفت که مرغ یه پا داره و منم لاکن درسته که یه پا لاجرم کم دارم ولی الا بلا و لا رَيْبَ فِيهِ که جنسیتم مرد و مذکر است و چنان است خواهش و خواستن باشیدنم…
اونام بیچاره ها خاک دیگری نداشتند به سرشان بریزند جز گفتن اینکه باشه هانی. اقلا بزار با دکترا تماس بگیریم…
سرتان را درد ندهیم نتیجه شد این که شروع کردند بچه را پمپاژ هورمون و آخرش هم در ۱۳ سالگی پستان های سالم بچه را، انگاری که غده سرطانی میبود، از تنش بریدند…
حالا، در سن مبارک و قانونی هجده سالگی، خانم دیگه احساس آقا بودن نداره و رفته وکیل گرفته و شکایت علیه بیمارستان و دکترایی که ممهش را بریدند به دادگاه برده بر این پایه که: در هنگام ارتکاب جرم، متهمین با پمپاژ هورمون به شاکی که به هنگام یک بچه بود، و بعدا بریدن اعضای سالم بدنش، مرتکب سوء استفاده پزشکی منفعت جویانه و عقیده گرایانه علیه شاکی شدند و لذا طلب خسارت…
متخصصین قضایی پیالهسرا میگویند کیس این بچه قویست و جاییکه عدل برقرار باشد، مهلک! ولی متاسفانه مدتیست چنانکه دنیا شاهد است و غش غش به ریش آمریکا از ۲۱ ژانویه ۲۰۲۱ دارد میخندد، سنگ روی سنگ بست نیست و حق به حقدار رسیدن خودش بعضی وقت ها قصه دار میشود و آخرش عصرچکش دادگاه به خاتمه کوبیده میشه و همه شستشان را میکنند تو کونشان و ساکت و منفعل میروند خانه و آب هم از آب برای ده پانزده سال دیگر به هم نمیخورد. انصافا بعضی هاشان زیر لب یکی دوتا فحش میدهند ها…
ایشالا که کیسش را ببرد آن خانم جوانسال و پولش را صرف تحصیلاتش کند و چپول های بیکار که فعلا اینجور رنگ و وارنگی هستند درس عبرتی به گیرند، گرچه بعید میدونم. نوش…
دستهها:نوش نگارش, بازتاب ویژه





شاه به میهنش بازمیگردد
آرین باید حب جیم را میخورد
توییتر اکس شد ولی همچنان سانسورچی ماند
افشاگری حماسی محمدی؟
بیان دیدگاه