یه بابایی بچهشو فرستاده بود خارج درس بخونه و ایشالا مهندسیای چیزی بگیره. اونم رفت، درسشو خوند، و مدرکشو گرفت و برگشت.
خلاصه بعد از سور و شادمانی بازگشتش که از فرودگاه شروع شد و بغل و ماچ و بوس و سر ببعی بیگناه بریدن پیش پایش و مهمونها هم که دیگه رفتند، باباهه میپرسه: خوب پسرم، بگو… چیکار کردی؟ چی یاد گرفتی و اینا؟ تعریف کن واسه بابا…
اونم با احساس افتخار و سربلندی و نگاهی آگین از عاطفه تو چشای باباش نگاه میکنه و میگه بابا جون علوم هواشناسی خوندم و الان هواشناسم…
باباهه یهو در درون منقلب میشه ولی اول به روش نمییاره و میخواد اطمینان حاصل کنه که خوب فهمیده و سیگاری روشن میکنه و یه پک پدرمادردار بهش میزنه و بیرون میده و میپرسه:
پسرم، یعنی کلا میگی رفتی پیش بینی و گرما و سرما گویی هوا رو یاد گرفتی؟!…
پسره جواب مثبت میده که آره و با معدل بالا جزو دانشجوهای نمونه شناخته و تقدیر هم شدم!…
و باباش اونوقت با پیشینه یاد اون همه دلارا که براش حتی فرش زیر پاشم فروخت و رفت خرید و بهش فرستاد، اوقات تلخ و پکر، دهن استهزا و سرزنش تلخش رو میگشایه و گدازه درونش را به بیرون روان که خااااک بر سرت بیعرضه. چقد از تو لجن من بدم مییاد!.. علوم هواشناسی چیه که رفتی پول من و وقت خودتو روش هدر کردی؟… تو تازه شدی داشاق من!!… اونم با آویزون و دراز شدن و بالا رفتن و درون شدنش قشنگ میگه کی هوا گرمه و سرده!!
نتیجه اخلاقی داستان لاجرم تا اینجاش اینه که برای اون باباهه، «علوم هواشناسی» از هیچ اعتباری برخوردار نبود.
لاکن آن داستان گفتم که این بگویم: نوش…،
هرچه بگندد نمکش میزنند، و مردم بچههایشان را برای سواد با اعتبار به هاروارد میفرستن. وای از آن روز که بگندد نمک و هاروارد!
حالا امروز خواندیم از قول فایننشال تایمز لندن، که برای خودشان پپسی اعتبار کم باز نمیکنند، که همانا اکنون «علوم رفتاری Behavioural Science» ، رشته نسبتا تازه مطرح ۱۵ سال اخیر که آن را در دانشگاه های «معتبر» منجمله آن با اسم پر طمطراق «هاروارد» تدریسش میکنند نیز بدجوری اعتبارش زیر سؤال رفته.
حکایت اینست که کارشناس اخلاقیات Ethics دانشگاه هاروارد که برای خودش قبله عالم علوم رفتاری است یا بوده (فعلا اونم فرستادنش مرخصی!)، یعنی خانم پروفسور فرانچسکا جینو، که کتابی هم بر پایه «یافته هایش» و بر اساس «پژوهش های علوم رفتاری»ش نوشته که دیریست از آن به مثابه قرآن علوم رفتاری استفاده و یاد میکنند، عدهای پس از راستی آزمایی محصولات معنوی او بیرق تقلبش را برافراشته و مدعیاند که ایشان از طریق مهارت های خود در آورانه، کشک داده های فِیک را سابیده و خلاصه قاعدتا در ارائه یافته ها و نتایجش خالی بسته و چاخان چپونده!…
این امر از اهمیت ویژه و خطیری برخوردار است چرا که در حالی که «یافته های» آن دانش را در مدارس و مکاتب بیزنس و اخلاقیات تدریس میکنند، کمپانی های جهان، مخصوصا آن بزرگ هاش که کلا گلوبال و در هم تنیده شده و صاحاب دنیا و خون مردمش در شیشه کرده هستند و چنانش میچرخانند، از آن «علوم» در تدوین سیاست ها و تعیین کارکرد و طرز عمل کمپانی ها و آتیه بیزنسهایشان بهره جو بودهاند. البته بعد از این شاید نه دیگر!…
نیز، در دوره کووید و قرنطینه از لحاظ امور و تدوین سیاست های اجتماعی مربوطه توسط دولت ها، مخصوصا از دانشی که علوم رفتاری تولید کرده بود و به عرضه داشت، استفاده بسیاری شد. فیالمثال، ۷۰۰ تا دانشمند و پژوهشگر علوم رفتاری برداشتند و زارت و زورت های بیپایهی قرنطینه و لاک داون را بر اساس پژوهش های میدانی علوم رفتاری و دانسته هایشان مهر تایید زدند و حتی مقاماتی را که میخواستند در اعمال محدودیت ها بر شهروندان عجله نشود و تدریجی عمل شود، به چالش جانانه کشیدند.
یعنی اسمشو بزار فرانچسکا فوتینا، وایضا کتاب علوم رفتاریاش را بهش بدهید ببرد با خودش در کوزه بگذارد و آبش را بخورد!
یعنی بچهم اومد شروع کنه به کَل کَل با باباش و ازم پرسید دَدی؟ اون یاروهه که تو همیشه ازش به عنوان یک گور بگور ملعون ایران ویرانگر باعث مرگ و میر فلهای ایرانیان یاد میکنی، مگه نمیگفت دانشگاه از بیخ محل ریختن و اجرای نقشه «فساد و انحراف» از سوی مفسدین در جهت انحراف دنیا و مخصوصا امت اسلامی است؟
نظرت چیه؟
که البته من تو چشش نگاه نکردم و عمرا اگه باهاش وارد اون بحث میشدم. تنها بهش گفتم ای قربون شکل و سؤالت برم، جان ددی. کارت اعتباریم توی والِتم (کیف جیبی) با سویچ ماشین روی میز آشپزخونهس. بردار برو با دوستت حال بکن، اوکی؟… الان بیزی هستم و دارم مینویسم. برو بابا جان. برو…
نوش…
دستهها:نوش نگارش, اخبار مَخبار!...

افشاگری حماسی محمدی؟
شاهزادهای که آخرش در تست مدرنیته رفوزه شد!
کراوات زدن شاهانه
موش حماس در تله تونل خودش!
بیان دیدگاه