دوستان،
نوش…
پدر مناسبات سیاسی بسوزد که از ‹پرزیدنت!› محمد خاتمی هم فریبنده تر است!…
یعنی همین الان، از عمود! بیت رهبری ولایت عظما بگیرید و بروید تا همه خبرگان و مشاوران و روسای جمهور و شورای نگهبان منتخبش، بهم الهام است که همه شان یکجوری دارند به خود اطمینان قلب میدهند که بابا مگر می شود ما به مخمصه واویلا بیافتیم اگر رژیم فروپاشد ؟! اصلا رژیم مگر عمرا فرو خواهد پاشید با اینهمه مناسبات سیاسی که داریم… مخصوصا با انگلیس و روس و اروپا و اینا!!…
این فکر ها را قذافی و شرکایش هم می کردند و کلی هم مقید بود معمرخان قذافی به پنداشته های محکم روی یخش چون خدا میلیارد دلار هم نقد و طلا از پول بیحساب نفت مردم لیبی به هر کسی که فکر میکرد روزی کمک و ضامنی برایش خواهد بود هدیه و رشوه داد. باورم ندارید از آن کوتوله رییس جمهور سابق فرانسه بپرسید و یا از آن نخست وزیر عیاش و جنجالی سابق ایتالیا…
نتیجه خوش خیالی معمر روده دراز به مناسبات سیاسیاش مگر آخر تیغ یک چاقوی دراز در ماتحتش و یک گلوله در مخش که خوب هم نرفت و زجرکشش کرد نشد؟… همهاش هم سفارشی با عشق از دستگاه بهار عربی ساز هیلاری و اوباما…
پس برای، یادم رفت چندمین بار، بگذارید باهاتان عجز و لابه کنم محض مؤثر شدنش در کاهش درد و ماتم فردای همه آنان که فارسی بلدند و مردگانی خفته در درونمرزهای هزاره سالانمان دارند، و از ره تلاش برای ایجاد حد اکثر نیکی درمعادله بدی که دبیر جبر روزگار به پیش رویمان نهاده:
باور کنید، آقایانی که کارهای در بیت و سپاه و نظام هستید، مبادا به این خوش باشید که مناسبات سیاسی امروزتان چاقوی قذافی فردای را از باسنتان دور نگه خواهد داشت…
تنها راه حد اکثر ساختن احتمال بقای فیزیکی تان و دور داشتن احتمال وقوع آویختن دسته جمعی با عمامههایتان از تیرهای چراغ برق در ایران آینده، اعلام رسمی استعفای دولت وحکومت و نظامتان و تحویل با عزت قدرت به حکومت انتقالی و کناره گیری محترمانه و آبرومند در معرض نظاره جهانیان است…
پس از بلای اسکندر و اعراب و مغول و افغان ها، ایرانیان بیشترین صبرها را یاد گرفتهاند داشته باشند، صبر آنان را لاکن نیازمایید مرگ این پیاله. شما با ملتهب ترین و جان به لب رسیده ترین و در عین حال آموخته و فرهیخته ترین نسل ایرانیان روبرو هستید.
نیازمایید آنها را چون در نقطهی باوری به این که جز شما چیزی برای از دست دادن ندارند هستند، و اگر به طغیان برسند و دیر شود، امانی نه شما و نه نوه هایتان خواهند داشت…
اگر دستتان به خون آغشته است مثل قضات مرگ ۶۷ و جلادان، باید محاکمه عادلانه شوید، حرفی نیست و هم امیدوارم که ایران مدرن اعدام را جزو بدی های تاریخش نگه دارد و فقط ذکر بدی آن را در متون درسی کودکان ایران…
اگر نه و نسبتا! بیگناهید، ول کنید داستان های دیروز را، پس بدهید دزدی هایتان را، و بیایید ایران مدرن فردا را، که تاج سر دنیا میتواند بشود با همهی استعدادها و بر و بکس ختم و فنی که داریم، ساختن آغاز کنیم…
نوش…
دستهها:نوش نگارش
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟