نوش و خسته نباشید به یاران و دوستان،
و تسلیت و آرزوی شفای عاجل و صبر برای مجروحین و فامیلهای کشته شدگان فاجعه آخر تابستان اهواز…
بنده با در نظر گرفتن فاکتورهایی مثل آن که ‹ملای› نازنین مرقوم فرمودند و جوانب و زوایای دیگر به این نتیجهگیری گرایش عمده دارم که انجام یافتن نوعی عملیات «پرچم دروغین» یا «فالس-فلگ» به قول انگلیسیها را بر مبنای بهره گیری موفقی (Exploitation) از ضعف اطلاعاتی و تاکتیکی یک گروهک تروریست در این فاجعه شاهدم.
ببینید این ویدئو را (که بلاگر محترم خودش اندی پیش امروز از تسنیم نیوز کپی کرده، یعنی ویدیو در تسنیم ردیف و آماده بود!) چه زود و تمیز پردازش، ادیت، و حتی آهنگ بکگراند بسیار درام هم توش گذاشته شده… تکمیل با مصاحبهی پاسدار «شکارچی!» نامی!!…
از من بپرسید، ای بسا گروهکی به نام الاحوازیه اتفاقا واقعا تصمیم به ترور گرفت ولی عملیاتشان بدون اینکه متوجه باشند از همان اول ماجرا و مدت ها پیش از زمان موعود اجرایش لو رفت، و اینتلیجنس سپاه که اتفاقا خیلی هم حرفهای هستند و همهی دلار ها هم دستشان هست با هر امکانات فناوری که دلشان بخواهد، برداشت و زیرکانه روی آن طرح خودش را سوار کرد طبق نحوه عملی که ما توی تاکسی شنیدیم اتفاقا جای دیگر هم به وسیلهی کشوری دیگر نیز با موفقیت از آن متد استفاده شده که ما اصلا و ابدا نام آن کشور را متاسفانه نمیدانیم و پیاله کفن شود اگر دروغ گوید چون حتما اسمش را محض روشنگری فی سبیلالله درج میکردیم اگر میدانستیم…، خلاصه سپاه با آن به نفع خودش بازی کرد و ابلهان الاحوازیه را بازیشان داد و منتظرشان شد و گذاشت که بروند و «اسلحه های قایم شده» شان را بردارند و عدهای را به قتل برسانند و چه بسا کمکشان هم کرد در تیراندازی به مردم و رژه روندگان تا تصویر زود تکمیل شود و بعد هم در «تعقیب و درگیری» نفله و مثل سگ مریض سقطشان کردند در حالیکه همزمان سریع هم مشغول شدند به پردازش میدیا و مدیریت کامیونیکیشنهای لازمه به نحو رسانهای حداکثری!…
ویدیوی جالبی است. با دقت نگاه کنید!… برای مثال من یکی که توضیحی ندارم برای آنانی که میبینیم در ویدئوها بدون هیچ اضطراب همینجوری دارند اینور و آنور راه میروند و انگار دارند این و آن و اوضاع و سناریو را چک و سرکشی میکنند، در حالی که سرباز ها سینه خیزند… انگاری که قرار نیست تیری به آنان بخورد!!! و دیگر نکات دیگر در این ویدیو و ویدیو های دیگر که اکنون در اینترنت موجود است…
لاجرم نتیجهی اخلاقی این داستان این است که اکنون، با بهانهی دفاع از موجودیت نظام و زیر بیرق نخنمای جنگ با تروریسم، ممکن است بگیر و ببند های زیادی رخ دهد، که شاید همین حالا در جریان باشد. برای خیر دنیا و آخرت کاش جناب شیردل گوشزد و یادآوری کند که مواظبند نظام بهانه حقوق بشریشان دهد تا، مثل پوتین که با اوکرایین و کریمه کرد، به نجات بشریت در تهران و ایران با موشک های بسیار باهوش و مهیب بشتابند؛ روزگار را چه دیدی، شاید سنگ لایی داد و میخ رفت توش… لذا، اگر نه خود گذشت زمان و کنار رفتن ابر از صورت ماه، همانا نحوه و حجم بگیر و ببند ها و سرعت و سبعیتشان، و سرنوشت دستگیر شده ها که خدای نخواهد سه وخاورانی شود، سطح اعتبار نظریه پرچم دروغین و تئوری بالا و صحیح درآیی آن را بی شک نمایان خواهد کرد.
جرعهای پاشیم به خاک…
دستهها:نوش نگارش
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟