در کشورهایی که یک سیستم فاشیستی سرکار می آید، چون بخش بزرگی از ایده های فاشیسم بر «تخیلاتی که قابل پیاده سازی نیست» استوار می گردد، یعنی همان آرمان گرایی بدون خردورزی!!!، بعد از مدتی که بی نتیجه بودن و یا غیر قابل پیاده کردن بسیاری از این روش ها در گذر زمان ثابت می شود در عمل، بسیاری از «عاملان» و «عمله های» این سیستم سر خورده می شوند و این مقامات میانی دچار افسردگی نظری می شوند و کم کم زمانه به آنها ثابت می کند که بازنده اند!!!، و از اینجا به بعد است که آنها در می یابند که اذهان آنها «پر از خالی» بوده است!!!، و برای جبران این کمبود، جیب ها را که قبلا خالی بوده است پر می کنند!!!
و این دگردیسی، یعنی با جیب های خالی ولی مغرهایی «پر از خالی»، تریبون ها را در دست می گیرند و از پله های ارتقای شغلی بالا می روند و کم کم جا می افتند ولی بزودی در می یابند که بازنده اند و بعد تغییر روش می دهند و جیب ها را پر می کنند چون مغرها در عمل ثابت شده که خالی بوده است!!!، و این چنین است که فاشیسم به مافیا تکامل می یابد!!!
و این تکامل برای این جا می افتد که با ایده های فاشیستی خود، قبلا، مطبوعات آزاد را سرکوب کرده و روشنفکران واقعی را به حاشیه رانده (البته حلقه جاندازان اولیه انقلابی، خودشان هم از طبقه روشنفکرانی بوده اند که جن زده شده بودند!!!)، و قوانین را در جهت کنترل زندگی اجتماعی مردم تغییر داده و «توتالیتاریسم» را قبلا در سیستم جااندازی کرده بودند، و وجدان عمومی هم در چنین وضعیتی به خوابی عمیق دچار می شود که وقتی بیدار شد دیگر دیر شده است!!!
و این چنین است که در رژیم هایی فاشیستی، مافیا ظهور می کند و بزودی کل آن سیستم فاشیستی به مافیایی تبدیل می شود و در چنین سیستمی، اختلاس و زد و بند و پارتی بازی و رشوه و پول شویی و …، به روش و عرف آن سیستم تبدیل می شود ولی برای انحراف افکار عمومی از کشف این حقیقت، نمادهای ایدئولوژی فاشیستی را سیستم حفظ می کند!!!، ولی در داخل اولیگارشی ای که ظهور یافته اند به روش پدرخوانده های مافیایی به درگیری و تقسیم سرمایه و ثروت عمومی ای که با کنترل و تصاحب دولت و شرکت های عمومی و خصوصی و دولتی ای که سودآور هستند، دست می زنند و شرکت های زیان ده را هم خصوصی سازی (رها سازی) می کنند!!!
و این انحطاط به آنومی ای سیستماتیک تبدیل می شود که در نهایت به فروپاشی سیستم و دولت و قانون می انجامد، البته «یواشکی» و «نامرئی» است این فروپاشی، و چون وجدان عمومی هم در این گونه سیستم ها و حکومت ها برای مدت زیادی در خوابی عمیق فرو رفته، وقتی بیدار می شود که دیگر دیر شده است!!!
و این خواب عمیق وجدان عمومی هم خودش آنومی ای اجتماعی است که در زمانی که دارد سیستم فرو می پاشد، نمی تواند چیز دیگری را جایگزین کند و در نهایت در چنین وضعیتی کار به آنها می انجامد که هرج و مرج قانونی می شود، البته نانوشته!!!، و نیروهای گریز از مرکز فعال و جرم های اجتماعی آمارشان بالا می رود و کم کم امنیت سرمایه چون از بین رفته است به فرار سرمایه تبدیل و فرار مغرها را هم از آن محیط در پی می آورد و روند «آنارشیسم» سیاسی – اجتماعی – فرهنگی – اقتصادی، تشدید می شود، و این چرخه تا نابودی کامل آن مرز و بوم، دانش و بینش و عرف و فرهنگ عمومی ای که در آن محیط جریان دارد و داشته است، ادامه می یابد، اگر جلوی آن را عاملی خارجی یا داخلی نگیرد!!!
و اینچنین است سرنوشت وطن ما ایران!!!
در روسیه بعد از سقوط شوروی و سرکار آمدن یالتسین، بالاخره جلوی این اولیگارشی را بنوعی ظهور پوتین گرفت، در غیر اینصورت از داغستان تا چچن تجزیه شده بود!!!
و اکنون در ایران ما هم ظهور «آقازاده ها» و مثلا فرهنگ «لاکچری» ای که پیروانش بیشتر از مدرنیسم، «بی شعوری» مدرن را درک کرده اند، و انحطاط قانونی قانون که بدست تئوریسین های سیستم، فاشیست هایی که از کاروان مافیا، جامانده و یا نمایش آن را می دهد، تدوین شده است و لومپن هایی که همه جا حضور دارند و آن دهان های گشادشان بسته شدنی، فعلا نیست!!!، و فسیل هایی که بر صندلی های قدرت تکیه زده اند و هنوز چگونگی رفتنشان به آن جهان معلوم نیست و موریانه های سرزمین ایران هم هنوز راه جویدن «عصاهای» این فسیل ها را فرا نگرفته اند، مثل «عصای سلیمان نبی!!!»، و ملتی هم که هنوز از خواب عمیق زمستانی بیدار نشده است، هر چند بهار دارد فرا می رسد!!!، عاقبت کار را خطرناک کرده است!!!
و اگر در لحظات حساس تاریخی ای که اکنون در آن قرار داریم، آن عامل داخلی و یا خارجی سر و کله اش پیدا نشود، سیستم که گریپاژ کرده است و ملت هم همچنین، در نهایت کلیت وجودی ایران ما هم دچار گریپاژ خواهد گشت!!!
دستهها:آزاد اندیشگی
مرسی نازنین. نوش…