زهر، سم، میز قرمز، و ترس های من

poison

دوستان،
نوش…

«ولی مسلمین جهان» که در مسند رابط خداوند و ایرانیان نشسته و وانمود خود و شرکا و اوباشش به امت گاگول چنین است که بعضی وقتها هم یواشکی میرود در پستوخانه بیت با امام زمان گپ میزند،
همویی که می‌گویند همچین که به دنیا آمد یک چیزی گفت که سنگ پای قزوین با شنیدنش خیلی ناراحت بلند شد و گفت آقا ما نیستیم و لنگ انداخت و رفت، همان خنیاگر مِچ‌مِچ کن لب وافوری افسونکار که با شنیدن مشاعراتش همه بزک میکنند و به صف می‌روند تا ریزه عروسک های شامورتی شوهای موفق مشروعیت زایش شوند،
او، او صحبت «سم» و آنهم «مضاعفش» را به میان کشید، و به نظر موازی زد به گفتار آقای خودش که جام زهر را دیدیم چگونه سر کشید و بلافاصله پسش مزه ریق رحمت را!…

وقتی که داشتم آن ویدئو را تماشا می‌کردم، من هم مثل گله حاضر در صحنه ببعی وار زل زده بودم و داشتم حرف های آقا را بیخبر از زمین و نگاه می‌کردم و بعدش هم داشتم می‌رفتم دنبال چیز دیگری، که رفتم.

لاکن همان حین نیز فکری بسیار گذرا و سریع، یعنی چنان گذرا که وقعی بدان نگذاشتم ولی اکنون برگشت، از سرم گذشت بدین مضمون که عجب! این سدعلی دغل را ببین چه داره اینجوری حرف میزنه و سیگنال تقبل شکست رو میده با میان آوردن «سم!»

لاکن می‌ترسم که نه تنها آن نبود، بلکه خواسته یا ناخواسته جناب عمامه دهر داشت شاید به رمز القا می‌کرد که به دلایلی که فقط خود مکارش می‌داند اوضاع بیت چنان هم خیط نیست و در عمل نه جام زهر، بلکه باید سم، و فوق فوقش، «سم مضاعف» کوفت کند!!!

عوامل ترس من اکنون اینند:

دیروز بود که اول بار سر و صدای یک میز قرمز (میزی برای حل بحران و اینا در مایه خط تلفن قرمزی که یک زمان بین شوروی کمونیست و واشنگتن برقرار بود) را از سوی جناب فلاحت پیشه رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس ملاها شنیدم و امروز هم سایت پیرو و پیگیر اینتلیجنس اسرائیل، دبکا، اول برداشته و به طور معنی داری به صدر مقاله تصاویر منتخبی از چهره های خامنه‌ای و ترامپ را در اندازه های مساوی کنار هم چاپ کرده، و خبر وزیر خارجه قطر را زیرش آورده که می‌گوید باهاس یا در قطر و یا در عراق میزی را رنگ قرمز بزنیم و بشینیم پشتش با مقامات ترامپ و بیت و این صحبت ها…

من یکی که الان بی‌تعارف شوکه‌ام و ظنم بر این میخ شده که بروز این جور حرف ها بدین صورت یهویی! بدجوری تابلو اینند که مذاکرات مستقیم پشت پرده بین تیم ترامپ و تیم بیت در انجامند و بوده‌اند! و کاش می‌دانستیم چه صحبت هایی شده؟!…

یعنی نه که بتوانیم هیچ غلطی در برابرش بکنیم، ها … فقط اینکه کنجکاوی روزگار برای آدم نمیزاره!!

حال این در نظر بگیریم که درحالیکه دانسته‌ی عام و متعارف این است که اگر زهر بخوری و پادزهری در دست نباشد بی برو برگرد فاتحه‌ات خوانده است، اگر سم بخوری البته مسموم خواهی شد و اگر مهلک باشد البته دیر یا زود خواهی مرد، لاکن سم داریم تا سم، و مسمومیت خیلی از سموم لزوما به مرگ و یا مرگ عاجل منتهی نیست، ولو سم مضاعف! و اصلا زندگی خیلی از مردم دردمند ما اینست که خیلی سم های فیزیکی و روانی را مدام به جبر روزگار می‌خورند و کماکان بقیه زندگی زهرمارشان را دنبال میکنند تا سرانجام به خُسب تحت اللحدشان برسند و بعد هیچ…

اصلا خیلی سم ها اگر هم بکُشند، آنی نیست کشتنشان؛ مثل هوای تهران، مواد رادیواکتیو پخش در محیط شهر، عرق سگی های دست ساز(بعضی شان آنی میکشند یا کور می‌کنند، بعضی شان تدریجی پدر امعا احشام آدم را درمی‌آورند!)، شیشه و قرص وووو…

حالا، می‌بینم که در حالی که بساط جنگ آمریکا علیه ج.اس. در منطقه هنوز در حال تکمیل شدن است، ازطرفی هردو، فلاحت پیشه و وزیر خارجه قطر، دارند صحبت از نشستن مقامات ملا و آمریکا پشت میز قرمزی و مذاکره مستقیم در قطر یا عراق می‌کنند، و از طرفی دیگر رسانه فرانسوی آر-اف-آی در بخش فارسی‌اش امروز چو انداخته که جناب شیردل به ملاتاریا گفته ایناها، بیا! و برداشته با پاک کن مُهر کاخ سفید نشانش ۱۱ مورد از ۱۲ فرمان پومپئو را پاک کرده! و نشان را به آن نشان داده که ترامپ گفته ما با ایران جنگ نمی‌خواهیم و فقط میخواهیم بمب اتمی نداشته باشند…

دوستان، به زبان محاوره‌ای انگلیسی، گاه وقتی از کسی، مثل کسی که تازه وارد نوشخانه‌ای شده و روی یک صندلی همیشه گرد آن جلوی پیشخوان نشسته، می‌خواهند بپرسند که چه مشروبی را دوست دارد تا برایش پیاله‌ای جور شود، میدانید، مثلا ویسکی می‌خواهد، برندی، ودکا، و یا چه، از او می پرسند:

» وات-ایز-یُور-پُویزِن؟ What is your poison»

ترجمه لفظی: چه «سمی» دوست داری؟!!!

حالا، در بین این تحولات جدید، افکارم این است که نکند ترامپ به ملا فهماند که ببین هیچ کاری نداشت؛ سه سوت بساط جنگم را آورده ام زیر عبایت، ولی «امیدوارم جنگ» نشود – بخوان حالا که واضح است می‌توانم، نمی‌خواهم فلانت را لاجرم بهمان کنم!…
حالا تو هم بیا، مجبور نیستی زهر بخوری و بمیری، دیل من را قبول کن و بمب نساز، رویش هم چند تا شات «سم» روی همین میز قرمز به نشانه و سمبل انعقاد دیل مان می زنیم و بعدش نخود نخود هرکه رود پی کار و بیزنس خود … و واللهُ خیر الرازقین!!!

پس حقیقت را چون باید پاس بدارم، می‌گویم حقیقتا چون هم با کارکرد و روانشناسی ترامپ و هم با سیستم پیشرفت کار در بحر کاپیتالیسم آشنایی کافی دارم، اگر شب بخوابم و صبح با اخبار دیلی بین آمریکای ترامپ و سلطنت سدعلی بیدار شوم تعجبی نخواهم کرد، و لذا، افکارم ترس درشتی از وقوع چنان دیلی را حاوی اند، و سؤالم این است که کدام قسمت از تقبل دیل ترامپ، اگر که چنان شده، سم است، و کدام قسمتش سم مضاعف؟…

و عمق ترسناکترش اینکه، یا ابلفرز!!، این رودستی اهریمنی‌است که در پیاله دیدم؟؟؟، آیا خامنه‌ای پس از نرمش فوق قهرمانانه‌ای پشت میز قرمزنوشخانه ترامپ دارد «نوشانوش» پیاله‌چی را به کُد «سم مضاعف» بسته و مژده استمرار دم و دستگاهش را با چزاندن مضاعف خود پیاله‌چی مفلوک می‌دهد؟!!!

عجب!!!

به جدم! قسم اگر جگری برایم باقی بود و مایه اش را داشتم، در این شب ماه رمضانی خودم را با بلو لِیبِل مسموم مسموم می‌کردم…

نوش…



دسته‌ها:نوش نگارش

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s