هیچکس نمیتواند به مهارت صادق زیبا کلام،
روی وجهه ادبی و سواد خود و اعتباری اگر دارد میان آگاهان،
با استفاده از کلام خود،
مدفوع متعفن بمالد و خود را،
که میتواند/توانست بزرگ باشد،
در عوض،
مایهی دون و جنس فاضلابی،
از نوع ایستگاه های اتوبوس مسافربری بین راه ها کند…
راستی این ولد چرا اینقدر ناراحت است؟!…
در عمر بی فایدهاش روی ساحت زیبای این کره زمین، مام همه مان،
چه هیزم تری دموکراسی لیبرال
(فرض کنیم که معنی دموکراسی لیبرال را هم ‹دکتر› زیبا کلام خوب بلد است)
به این کریهالمنظر وانابی Wannabe فروخته واقعا،
که اینگونه بغض دارد،
در خود فرو خفته و عفونت یافته؟!
آخر چی شد؟!…
کام نتوانست بگیرد؟!…
رانده شد از محضر زیبا رویی با تمسخر و با چاشنی یادآوری رنود از رو و دماغ و هیکل بی قواره و سستش،
و تقصیرش را روی غرب گذاشت؟… مثل سید قطب مریض روانی مصری پدر معنوی اخوان که به آمریکا رفت و بخاطر بیتربیتی به بانویی که سهل و سستش پنداشته بود و کتک خورد و به مصر بازگشت؟،
آیا او نیز دق چنان حقارتی دارد؟!…
صادق،
آدم شو…
سواد که داری…
اگر آدم شوی،
معنی زندگی نفهمیده به درک نخواهی رفت…
نوش…
دستهها:نوش نگارش
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟