دوستان،
نوش…
دیروز مقاله بسیار خواندنیای را در نیویورک تایمز از قلم معروف آقای رابرت کاپلان خواندیم که کلا می گفت آنچه در رویارویی میان ایران و آمریکا در حال تحول است به این مرتبط است که چین می خواهد ایران نقطه کانونی یک راه ابریشم جدیدی باشد که یک شریان انرژی را بیاورد متصل بکند به غرب سرزمینش، از طریق بندر جدیدی (گوادر) که در ساحل پاکستان کلی زحمت کشیده و احداث کرده است.
آن را که خواندم به یاد افکارم در سالیان گذشته دور افتادم و همچنین روشنگری هایی که جناب خدابخشیان با سبک مانوکی دوست داشتنیشان در راستای راه ابریشم نوین در منطقه کرده و میکنند.
غرض اینکه پیش از پیمودن خیلی خیلی باده و نوش های پیش بود که در پیاله دیده بودم اگر آمریکا دوباره خود را در قلب کانون انرژی دنیا یعنی سرزمین گل و بلبل و دوُر و برش! مستقر نکند، یعنی پس از جمع کردن و رفتن از منطقه با سیاست تِرِکمان پرزیدنت کارتری که نمی دانم چرا هنوز زنده است و دارد زر های بیخودی میزند (دیوث امروز گفته مطمئن است که روس ها عامل پرزیدنت شدن ترامپ بودند!!! یعنی همه اون شهروندان بدبخت آمریکایی که به او رای دادند، همه زامبیهای کشکی بودند و بیخیال آرایشان!!!) بازگشت اساسی بیگلر بیگی مآبانه به سر مخازن نفت و گاز منطقه نداشته باشد، باید دیر یا زود جایگاه و منزلت ابر قدرتیش را ماچ بکند و بدان بگوید شب بخیر لورا و گودبای!…
در آن ایام که آن نگرش در پیاله به دیده شد، از قضا تنها جاده ابریشمی که میشناختم در کتابهای تاریخ مدرسه دوران هزار و سیصد و خدابیامرز بود و هیچ زاویهای نداشتم راجع به جاده ابریشم نوین چین و تاثیرات احتمالی آن بر معادله ژئوپولیتیکی قدرت بر سر لحاف آغشته به نفت ملا در منطقه!
دید من، ولیکن، بر این بود که گرچه انرژی خورشیدی و باد و اینها همه تمیز است و ملس و مامان، ولی هنوز کم است و خواهد بود و کفایت ندارد و سوسول بازیست در حیطه تمکین نیاز های انرژی کلی یک کشور مدرن و در حال توسعه، در سطح کلان… و انرژی اتمی هم که ماشالاه هم خطر محیط زیستی خفن دارد و فقط سؤال اینست که کی اتفاق بیافتد مانند حادثه تری مایل آیلند آمریکا، چرنوبیل روسیه، و فوکوشیمای ژاپن، و هم خطر تسلیحاتی شدنش و افتادن در دست های تروریستی مسئله بزرگیست و دلیل واقعی و حقوقی دنیا برای موضعش علیه کار و بار هستهای ملاهای انقلاب صادر کن گروگانگیر تروریست…، و پس همینش هم که بشریت همینک از انرژی هستهای صنعتی در سراسر کره زمین پراکنده دارد از سرش هم خیلی زیادی است…
لذا هنوز، و تا زمانی که استادی بشر در چسباندن اتم ها به همدیگر کسب نشده و تولید انرژی از طریق همجوشی هستهای از آزمایشگاه ها بیرون نیامده و به تولید صنعتی و صرفه دار نرسیده، نفتی که از دل زمین در می آید حرف اول را در روی سطح آن برای تامین انرژی و تعیین سیاست های فرزندان مام زمین خواهد زد، و پس طبیعتا، کنترل جریاناتش بر حسب سیاست های درست، لازمه تعیین کنندهی ادامه برتری آمریکا و ابر قدرت بودنش خواهد بود، چرا که ارتش های دنیا هنوز با سوخت فسیلی است که حرکت میکنند و فلان میسپوخند، و کشورهایشان با نعمت آن و فرآوردههای آن است که رشد و توسعه میکنند.
حال، آمریکا دارای حجم حاضر نفتی بسیار بیش از نیاز خودش است و عملا توانایی استخراج و ظرفیت پالایش نامحدود آن طلای سیاه را دارد، در حالیکه پوتین توی جیب غرب دارد لزگی میرقصد و عملا عددی نیست و گذاشتهاند که دیکتاتور خودش باشد در کرملین و حالش را بکند و دردهای بومی خود را سعی درمان.
ولی دلواپسی آمریکا برای نفت خاورمیانه، حتما و منطقی، سر این است که اگر کنترل منابع انرژی اسلامستان را به چین ببازد، چینی هایی که از همه زودتر بیدار میشوند و تمام روز ساکت کار خود میکنند و زحمت میکشند و اگر نِقی هم بزنند هیشکی نمیفهمد چی دارند میگویند! و بدانگونه گذر عمری با مصرف حداقلی بدون ریخت و پاش میکنند، با دستیابی به نفت و گاز نامحدود و بی دردسر، بزودی مردم کشور سوپر پاور جدیدی خواهند شد که خواهند گفت هِلو!… دیدید که ما کمونیست ها همیشه راست میگفتیم و شما سرمایه دار ها باختید، و بفرمایید: دیدید که برتر شدیم؟!»…
و بعدش هم خواهند رفت سراغ حساب و کتاب و آغاز تحقیق بر اینکه چگونه آمریکا شروع کند به نقد کردن آنهمه اوراق بهاداری که به آنها از بابت بدهی هایش داده…
یعنی اگر چین واقعا ابر قدرت بشود، آنوقت برای آمریکا واقعا یعنی واویلا!…
من ایران را در گلدان دلم به آمریکا آوردهام، مثل هزاران هزار ایرانی دیگر، و در این سرزمین جادویی زیبا و بس پهناور نظرکرده خدای و مام زمین که هستم و ریشه دواندهام، ترجیح میدهم که آمریکا سیستم ابر قدرت دنیا باقی بماند، چون قانون اساسی که دارد خیلی ایول است و با عقل من کاملا جور در میآید.
این قانون اساسی ای است که تشخیص دادهام، در حالیکه برایم هوای نفس کشیدن حقوقیام را فراهم کرده، تعهدی است که بر مبنای حقیقت ساخته و پرداخته شده، و تنظیم است برای پاس بشر و حقوق مادرزادیاش به عنوان بشر، تا بتواند یک چیزی از دو روز زندگی غالبا زهرماری که دارد بفهمد، و نتیجه ای خوشایند در آن حاصل کند و آنرا در داستان تجربهی خداوندی خود در کالبدش، برای بایگانی در ابدیت بنویسد…
نوش…
دستهها:نوش نگارش
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟