رژیم برآمده از انقلاب اسلامی امروز 42ساله شد. آنچه که در سال 57 رخ داد، با هر نگاه و هر رویکردی که بدان بنگریم، چیزی جز شورش فرومایگان در برابر پیشرفت فرهنگی و آزادیهای اجتماعی نبود و دیگر کمتر کسی است که به افسانه «خیزش برای آزادی و انقلاب بر ضد استبداد» باور داشته باشد.
با روشنگریهای پیگیر اندیشمندان و اندیشورزان در چهار دهه گذشته دلباختگان انقلاب شکوهمند گامبگام واپس نشستهاند و امروزه جز سیاهنمایی در باره روزگار پیش از انقلاب، پاسخی برای فاجعهای که آفریدند، ندارند. بدینگونه است که همه نیروهای واپسگرا، از حزب کمونیست کارگری گرفته تا همه پسماندگان مارکسیسم اثنیعشری مانند حزب چپ و اتحاد جمهوریخواهان و … تا برسد به اپوزیسیون دستاموز و صادراتی، هر یک با سازی و آوازی دیگر، در یک همخوانی گوشخراش همصدا با بیت رهبری سرگرم ستایش بزرگترین فاجعه پانسدسال گذشته ایران هستند. برآنم که رویکرد به انقلاب اسلامی مرزی آشکار میان کنشگران ایرانی میکشد:
کسانی که هنوز و به هر بهانه و دستآویزی آن انقلاب را درست یا ناگزیر میدانند، بیگمان در دل جبهه ارتجاع جای میگیرند،
و کسانی که بند ناف اندیشه خود را از آن رخداد شرمآور و ویرانگر بریدهاند و زبانشان به نکوهش انقلاب اسلامی باز است، دستکم توان این را خواهند داشت که آیندهگرا و پیشرو، سکولار و دموکرات باشند:
انقلاب 57 شورش فرومایگان برای نابودی ارزشهای مدرن و زندهکردن ارزشهای اسلامی بود، پس هرگونه دفاعی از آن انقلاب نیز دفاع از ارتجاع اسلامی است!
دستهها:بازتاب ویژه
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟