برای درک و هضم این حقایق، هیچ عجلهای نیست… تا ابد وقت داری، به خدا*
تو خود خدایی، به خدا*
تو، خود خدایی، که از زمان پای به این دنیا نهادنت و همین الان، داری فقط بخشی از تعطف و انرژی بینهایتت را صرف تحرک و تفعل سامانه جسم-عقلی ای که به اختیار و در سکونت داری، میکنی.
اون سامانه عقلی-جسمی، یا «نَفس» تو (Mind-Body Complex) که در همه آن برایش، طبیعتا، «وانفسا» احساس میکنی، موقتی و مشتق از عناصر خاک مام زمینمان است. لاجرم، چه بسا که احساساتمان نسبت به «خاک میهن»مان هم شاید از همان مقطع نشی می گیرد…
ولی خود خودت، همانی که شاهد ایستادهی آگاه ناظر بر ماجرا هستی، مثل خود منصور حلاج که ورد زبانش «اناالحق» میبود، «حق حیالقیوم» هستی به خدا*
لذا، نترس از هیچ نمایشی که توسط چشم و گوشت به خورد و ادراک سامانه عقل-جسمانیات داده میشود. پرده دار و پرده گردان، و اصلا خود پردهی لامصب «مایا» خود تویی، به خدا*…
همهی صحنه ها گذرا هستند و نیستند جز بازتابِ بازی نور ازلی … لاکن بازی فقط برای دیدنت بوده… تواز ازل شاهد بوده ای و تا ابد خواهی بود.
ببین که تو خود خدایی، به خود آ…
* بخدا = به خود آ
دستهها:نوش نگارش
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟