واقعا بیخودی اسمش را نگذاشتهاند «هنری کبیر»…
این مرد به خدا ساعت سویس ساخت سیاست است!…
از بچگی که در ایران بودم و بعد،
اطلاعات پیرامون ایشان از موارد پرعلاقه رصد معلومات سیاسی بنده بوده.
هم از لحاظ شمرده فرهیخته گویی و آکادمیکس،
و هم از لحاظ درستی و صحیح از آب درآیی زاویه هایش…
زنده باد دکتر هنری کیسینجر که در این انسان برهوت وحش،
اقلا او هم مکتب و پناه مجمعی دارد…
اشتباه نکنید!
آقایانی مانند دکتر کیسینجر،
چون به عقلشان میرسد و شاسگول های خود شیفته و فریفته نیستند،
فرسنگها بدور از خواستن عمد و دلبخواه تغییر امرروزگار،
که هیچوقت مشتبهاشان نشد که عددی برای چنان کردنند،
که هیچ کداممان نیستیم و عقل بر دانش آن است،
که بازی و بازیگری روزگار از آن پرودگار است،
استادان خواندن بازی و تعبیر و مشاوره و عمل طبق آن خوانشاند…
عین عمو مانوکمان.
که هم در بطن این بگویم:
حال اگر اراکلی چون عمو مانوک گیرتان آمده
کنید ایگوی Ego لامصب خیلی ختمتان را فراموش
و به جان دهید به او گوش
که بیدریغ دارد از جان و عمر مایه میگذارد و
و به استایل شیک اوریجینال و فرهیختهی آبادانی نسبش،
بازی را با فراست فرهی که هست به امانتش،
چنان و تا آنی که هست برایتان میخواند،
قدر او و ایثارش را بدانید… نوش…
باری،
دکتر کیسینجر این حرف ها را در ویدیوی ناشیانه ادیت شده من،
در باره ترامپ شیردل کمی بعد از پیروزی انتخاباتیاش زد،
وقت ترجمه دقیقش را نداشتم ولی،
اگر کسی از هم مکتبی های رنسانسی وقت برگردان و ترجمه داشتند،
که میدانم کی ها هستند!!…
به نوش قربانشان خواهم رفت!…
……
بله، من هم پرزیدنت ترامپ را شیردل مینامم،
چون نشان داده جگر دارد فراوان…
در نیویورک، دست به ناموس مردمبری،
گذشته از شنیع بودنش،
حتی اگر، مشتبه و یا فیالواقع،
به حتم است که طرف دارد چراغ سبز میزند،
به ولاه جگر و شیردلی و بی مخی میخواهد!!…
اگر زبانم لال چنان هوسی به لعب کنید،
شما نمیدانید پس از حرکت
بسوی زن و یا یاور کسی،
چه عواقبی ممکن است بر سر مبارک و
جواهرات خانوادگیتان به وسیلهی
صاحاب دیگر آن ناموس و حامیانش جاری شود.
بروید از ماهیان رودخانهی «ایست ریور» منهتن من بپرسید!!…
خوب یا بد واقعیت این است که دانلد ترامپ پرزیدنتمان شد و است و
شیردلی هم در عمل و سیاست خارجه هم همینک نشان داده و کاش چنان ادامه دهد تا سحر…
به بی مخی دیرینهاش که از خصلت بچه نیویورکیاش نشی میگیرد خوب واقفم
و دکتر کیسینجر در پدیده خواندنش زده به خال!…
خدایا هزار شکر ترا که آخرسر یک پرزیدنتی گیرمان آمد که،
صرف نظر از همه اشکالات شخصی روانیاش، که همه مان درجاتی از آن را دچاریم،
به خودش باور دارد، مسئلهی هویتی ناشی از عقدهی بیپدری را ندارد،
مثل دیوث کارتر مشتبهاش نشده که فیلسوف و شاعر است،
و خایه هایش را گرفته دستش و میگوید آمدهام پرزیدنتی کنم!…
خدایا چنان بین که او پرزیدنسیاش را بکند. آمین…
نوش…
دستهها:نوش نگارش
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟