دوستان،
نوش…
پردهی پایان تراژدی ولایت مطلقه را احمدی نژاد با کنفت کردن خامنهای در صحن مراسم تنفیذ دومش کشید!
وقتی آن قسمت به یادماندنی مراسم تنفیذ مموتی را دیدم، آن موقع حتما تنها کسی نبودم که آیندهای اشکال بار را برای آقای ولی فقیه و در امتدادش بقیه ملاتاریا در رابطه با آمحمود و ایران پس از او حدس میزدم…
یادتان هست چگونه دست رهبر بجای گرفتن بوسه از رئیس جمهور دوباره منتخب دردانهاش به کنفتی در هوا ماند و نمیدانست در گیج و واگیجی کجای آقای احمدی نژاد را بگیرد؟!
…
به نظر رسید که آخرش آقای احمدینژاد شانه جناب ولی فقیه را بوسید که همان هم از دوربین و انظار دنیا پنهان ماند و همچنین حرکات دستی آقای رئیس جمهور هم خودش سوژه حدیث مفصلی بود!…
بعدش هم دیدید چطور درست برعکس چهار سال پیش روی همان صحنه که تبسمی عاشقانه نیش تا گوشش را مزین کرده بود، دمغ و بی لبخند نشست مثل برج زهرمار روی صندلیاش؟!…
حتما آن موقع بود که به خود گفت ای داد و بیداد، چهار سال از بوی گند کفش و جورابش کلافه شدیم، حالا هم بیت قدرت مطلقهی ما را این کاپشن پوش اُزگَل به فناک داد!!…
و همان موقع هم من گفتم نامبر وان نکرده شب دراز است!!
باری، آن طور که افتاد و دیدیم جناب احمدی نژاد بطور سیستماتیک، منظم، و با موفقیت از قدرت و ابهت رهبر کاست و عملا مطلقیت اتوریته ایشان را به اذعان طرفداران خود رهبر از بین برد و کار را بجایی رساند که سالهای آخرش در کاخ ریاست جمهوری مردان ولایت فقط دندان روی جگر گذاشته بودند تا پایان دوره آقای احمدی نژاد را ببینند و نفسی بکشند.
ولی نع!… مگه مموتی گذاشت؟!
و تا رسیدیم به امروز…
آگر آن روز با رفتارش در صحنهی تنفیذش بود که هیبت ولی فقیه را غسل نامبر وان داد،
امروز با کلامش آقای احمدینژاد در دکان ولایت مطلقه را مطلقا تخته کرد.
از این خدمتی که پرزیدنت احمدینژاد به ملت ایران کرد،
تاریخ از او سپاسگزاری خواهد کرد.
نوش…
دستهها:نوش نگارش
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟