دوستان،
نوش…
آقای اِلی لِیک، ستون نویس و نظریه پرداز رسانهی بلومبرگ که نانش را به لطف تخصصش در امور امنیت ملی و سیاست خارجه آمریکا میخورد، این عقیده را به قلمش آورده که سخنرانی آقای مایک پومپئو یکشنبه گذشته بر سر مزار زنده یاد ریگان و همسرش با مضمون حمایت از صدای ایرانیان به پا خاسته را میتوان به مثابه یکی از نیکوترین ساعات تاریخ روابط ملل ایران و آمریکا از انقلاب ۵۷ تا کنون دانست.
چرا که هم متنش و هم زمانبندیاش را، از آن بهتر و گرمتر و امیدواری دهنده تر نمیتواند ببیند برای ایرانیان رودست از انقلاب خورده که مواجه با محنت های روزافزون مشکلات این روزهایشان می باشند. مشکلاتی که به عبارت مصیبت اعم اند از فساد کلان سران نظام و سوء مدیریت ثروت و منابع و ذخایر وطنشان توسط آنان و قحطی آب و کار و نان و و و و و … تازه آنهم حالا که هنوز بازار نفت و دیگر دکان های آقایان کاملا بسته و تخته نشده، که تاریخ موعود حلق فشاری حلقهی «صفر» به گردنشان همانا سالروز حمله به و تسخیر سفارت آمریکا و گروگانگیری کارکنانش در تهران است!!
و هم از این جهت آن نطق را نیکو میخواند که مایک نازنین راستگو در آن با صلابت کلام موکد ساخت که دولت آمریکا حساب مردم ایران را از حاکمین غاصب اشغالگرش کاملا جدا میداند و مثل کوه پشت سر مردم ایران ایستاده است…
(اتفاقا در پرانتز اینکه آقای سناتور تام کاتن سخنرانی کوتاهش را برای پیش درآمد و معرفی مایک پومپئو به حضار چنین تمام کرد: «آیت الله ها در عطش [جرعهای] مشروعیت بسر میبرند ولی مردم ایران هرگز آن را بهشان نخواهند داد، و آمریکا [نیز] تا مایک پومپئو وزیر خارجه ما است، چنان نخواهد کرد…» که طنین عجیبی به گوشم داشت. یک گوشه از ذهنم بلافاصله پس از اتمام آن جمله به پرسان آمد که مگر قرار است مایک هم برود و دیگر وزیر خارجه مان نباشد؟!… حیفا اگر برود…)
ولیکن به فغان میآید این آقای لِیک که ای دریغا که شوالیه ترامپ شیردل دیل باز، که رئیس مایک رُک گو است، او را اکنون با ادامه این ورد کلام مستمرش که آقایان بیایند و دیل واقعی! کنند، سنگ روی یخ و سکهی یک پول دارد میسازد. مخصوصا اینکه میگوید این جنگ لفظی بین ترامپ و رهبر و ملا فریدون خیلی تابلوی اظهرمنالشمس این را دارد که همان بازی تهدید سرایی فلان را بهمان کنی که با کره شمالی برای ترامپ کَره داد، همان را اکنون شیردل سعی دارد دوباره با ملاها پیاده سازی کند و شدیدا دل به این قرص کرده که آنان را به پای میز دیل دلخواه خویش بکشاند.
آقای لیک میفرماید حالا کسی نمیگوید که دیل کردن، به نفسه، حتی با ملایان، کار بدی است… لاکن ایشان سفرهی دلنگرانی اش را اینگونه پهن میکند که حالا بیایید فرض کنیم چنین شود که خدای نکرده! آقایان در تهران تن تسلیم بدهند به همه ۱۲ فرمان مایک پومپئو برای تغییر رفتار، که فرض هم نیز همزمان بر این است که ترامپ ره اوبامایی نرفته و محض بستن دیل از اصرار و تاکید بر چنان تسلیم و تن دادنی تخطی نخواهد کرد انشالاه!، هنوز اشکال فنی بزرگی به پیش است که این است:
هیچ کدام آن ۱۲ فرمان، تضمینی برای حقوق بشر و دموکراسی به کلام و یا فحوی مرقوم ندارد… لذا، اگر به فرض آوریم که آقایان غسل ندامت نموده و تواب ترامپی هم گردند، جناب لِیک یادآوری مینماید که، کماکان، توبه کردگان ولایی به سواری بر کول و گردهی ایرانیان، با همان رویه که راکت من خپله دیکتاتور یک شبه دگردیسی کرد و شد دیکتاتور کیم جونگ جون که به اذعان شیردل مردمش عاشق سینه چاکش هستند! و دارد به دیکتاتوری کره شمالی ادامه میدهد، به ظلم و مکیدن خون ایرانیان ادامه خواهند داد و ترامپ هم دیل خود را خواهد داشت و بس…
نیز میپرسد اگر دیلی فیمابین ملایان و ترامپ منعقد شود، آنوقت تکلیف این همه افشاگری های فسادهای آقایان و اینکه مایک گفت آمریکا عزم کرده که به دنبالشان برود چه؟!… اگر دیل شود و ملایان تسلیم خواسته های ترامپ شوند آن همه صحبت های مایک و پشت ایرانیان بپاخاسته ایستادن و ترتیب افاسد نظام را دادن همینجوری هپلی هپو شده و قرار است مثل بخار به هوا برود؟!… آیا چنین چیزی ضایع نیست؟!…
…
البته ما میگوییم جناب الی لیک دستشان درد نکند و متین نوشتهاند و خواندنی بود. لاکن شاید ایشان یا نمیدانند و یا کیلویی! نوشتهاند…
آخر ما نیک میدانیم که ایران کره شمالی نیست و آکنده از نسل شیک دردمند خجل از پدران جنزدهاش، ولی بس زبل و زرنگ و باسواد و فنی و توانا است… باور کند جاب لیک و دیگر گرد و خاک کنندگان قافله عبور ایرانیان از نکبت که داستان شرمآور و ماجرای ننگین نظام مافیایی ولایی صادرکنندهی انقلاب اسلامی مهدوی که ایران را به این روز فلاکتش، و اگر کاری کارستان نشود هلاکتش، رسانده دیگر تمام است، به قلم قسم…
به فرض محال هم اگر ج.اس. که فقط دژمن دژمن گویی و بحران سازی و چپاول بلد است و همانگونه به ابقای خود ۴۰ سال پرداخته توبه کند و پای میز دیل کینگ ترامپ بنشیند، از طرفی مجبور به تغییر ماهیت اساسی عقیدتی و سیاسی خواهد بود و از طرف دیگر چون با توبه ناشایستگی و بیعرضگی و بیلیاقتی مسئولان سیستم درمان نخواهد شد و مردم هم میخواهند کشوری برای کار و زندگی داشته باشند، پس با صبر آخر تمام شده، با توبه و بی توبه، بساط این مافیا را چنان به هم خواهند ریخت که مادر انقلاب ها در دنیا نامیده شود.
شکی در آن ندارم…
نوش…
دستهها:نوش نگارش
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟