جالب است دوستان، نوش…
روزگاری بود که نصرالله، آن زایدهی گوشت و پشمی حجیم سرطان شیعیسم لبنان، میان امت همنوعش در قربان صدقه روی از آقای ولی فقیه مطلقه لاکن موقتی هیچ اغماض نمیکرد و میگفت این علی خامنهای ایرانی از خود ماست و از سادات است و شیرینتر از عسل است و بهمان است و مامان!…
و به دنیا هم به غایت فصاحت و بلاغت شیر فهم میکرد که تمامی مخارج او و بیت و بساطش را، حتی هزینه زیرشلواری خودش و نوره واجبی حمام حاجیهاش را، خود آسیدعلی میپردازد… نه؟!… یادتان هست؟!…
پس اگر اخبار جدید دبکا حقیقت داشته باشد، باید تبریک گوییم به ولی فقیه که خاکریزش در لبنان هم در آخر خاک بر سرش گویی شده!…
این یعنی یک نوش بزرگ دیگر!… این یعنی حزبالله ولایی لبنان انشالاه تعطیل، نصرالله از ادامه همکاری با آقا بسیار معذور، و بر و بکسش هم اگر عقلی داشته باشند فتیله ها را پایین کشیده و پَچ و آرم هایشان به چیزی لبنانیتر و ناسیونالیست تر عوض نموده!!…
این یعنی در عرصه بینالملل، علی آقا واقعا تنها و منزوی آچماز شده، و حتی حوضش هم برایش نمانده چون آنرا به لایی کشی در رولت روسی با دست چاق کنی و سیاهبازی کشورهایی که لیدرهایش با پوتین ایاقند باخت…
ما هم منتظر بودیم ببینیم در ورای همهی آختون پاختون های هیتلری آقا، بعد از اینکه همه پول ها را به کازینودار باختون!، تا چه مدت مگس های دور قاب شیرینی، و بادمجان ها چیده در بشقاب، باقی خواهند ماند!…
بله حزبالله لبنان که در تمامی روزگار سیاه سوریه یار آقا و لشکر اشکولانش در آن آوارستان بوده، از شرکت در این آخرین نبرد که قرار است مثلا برای رهاسازی ادلب باشد عذر خواست و گفت مامانش گفته باید شام بخوره و بعد مشق بنویسه و نمیتونه بیاد تو کوچه!
ولی ترامپیده و تخته شدن بیزنسی که سالیان سال با تهران برایش سکه بود و نبودن مایه در دست ملای تهران، شاید تنها اشکال منجر به امتناع نصرالله از فرستادن نیروهای تحت امرش به نبرد ‹رهاسازی ادلب› نباشد:
تازه درز شده که دقیقا زمانی که بولتون و همتای روسش داشتند در ژنو چای بسیار تلخ سیاسی میخوردند، نیروهای آمریکا و اسرائیل داشتند فلان و بهمان نیروهای قدس و نیابتیشان را در نزدیکی ابوکمال سوریه یکی میکردند و هیچ کس هم هنوز نه حرفی دربارهاش زده است و نه معلوم است تعداد سقطات، و نیروهای روسی و سوری هم خودشان را به کوچه علی چپ زدند و نه موشکی دیدند و نه بمب و شلیکی شنیدند!… و حالا همین امروز وزیر دفاع ملاتاریا دوان دوان رفته به سوریه تا از دولت آن و روسیه ضمانت کتبی و قانونی بگیرد که دفعهی دیگر که مورد حمله قرار گرفتند آنان را حمایت خواهند کرد!!!
لاجرم این قلم، نبردی در ادلب را نیز بهانهای بسیار مطلوب و قابل حمل فرصتی مرغوب میتواند ببیند برای جزغاله و داخل قوطی برای بازفرست به خانه کردن بقیه شاسکول های مسلح وارداتی در سوریه که علیرغم همه توصیه ها، نصیحت ها، .. و حتی پس از دیدن اینکه سرنوشت زنان جوان و خوشرویشان پس از مرگ همقطارانشان چه شده و میشود، هنوز در آنجا باقی مانده و برای عمهجانشان دارند حرم میپایند!… و پس دیگر بیزنس مکروهی برای نصرالله باید باشد اگر بردارد مردهایش را از لبنان به سوریه بفرستد تا نسیه کشته شوند برای آقایی در تهران که عنقریب یا خواهد مرد و یا در نمدی پیچانده؟!… ناسلامتی همه پول آقارا خرج خوردن صيحانه کله پاچه خر در شام که نکرده!…
پس الهی ترا به شرابی که در شیراز خواهم خورد قسم،… باشد که همه به عقل آییم و در شامات بالاخص، فارسی زبانی اعم از ایرانی و افغان و بلوچ و هزاره و پاکستانی، تفنگ به دست و چکمه به پا، در فرمان ملا و مش قاسم، دیگر باقی نباشد. در ادلب خیلی ها را در آخرین ارگاسم خون شب دراز جهنمی سوریه، مثل سگ های هار و مریض به خاک خواهند انداخت…
نوش…
دستهها:نوش نگارش
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟