دوستان،
نوش…
دکتر مایکل لدین که او را تنها با نثرش میشناسم، یکی از انسان های فرهیخته و بی تعارفی است که راجع به ایشان بنده دیریست که خواستهام در فردای آزادی ایران واقعا سزاوارا بلواری یا خیابانی اقلا در تهران به اسم و یاد او نامگذاری شود و زیرش هم در گیومه حکاکی شود Faster Please …
چرا که الحق او هرگزمثل خیلی از بقیه چهره های سرشناس سیاست آمریکا و غرب، ایران را فراموش و یا شرف خود را فدای لبخند ژوکوندی مریم جون نکرده و در پاس داشتن حقیقت اینکه والّاه بلّاه حکومت ملاها نکبت است، تروریست و تروریست پرور است، و باید هرچه زودتر برود به آنجا که عرب نی انداخت، ذرهای هرگز کوتاه نیامده است.
یعنی بی اغراق، همه ماشالاه آپوزیسیون پارسی گویشور را بگذارید یک طرف، و دکتر لدین را هم یک طرف که اگر از آن وزینتر نباشد کمتر نیست، زیرا که نگذاشته رهبران آمریکا یک دقیقه به خواب فراموشی در باره ملاتاریا و جنس و کار اهریمنیشان بروند ، بسکه در باره آنان نوشته و افشاگری و روشنگری کرده و ورد زبانش را به خاتم آن نهاده که «سریعتر لطفا! Faster, Please».
حال در مقاله اخیرش، در نگرشی به اوضاع دردناک و غمانگیز ایران و ونزوئلا دکتر لدین اذعان دارد که بهترین وسیله خدادادی انسان برای پیش بینی وقوع انقلاب، نه مغز و قدرت تحلیل و تفکر او، بلکه دماغ و حس شامه اوست که بوی انقلاب عنقریب الوقوع را در خواهد یافت.
او استدلال میکند که اگر پیشبینی انقلاب وابسته و ناشی از قدرت تفکر و مهارت در تحلیل بود، پس چرا دستگاههای اینتلیجنس و اطلاعاتی غرب و آمریکا انقدر در آن جهت پیاپی و طی دهه ها تِرِکمان زده و گاف دادهاند؟!
و پس میگوید که در حال حاضر چنان بویی نه در ونزوئلا و نه در ایران به مشامش نمیخورد، چرا که صرفا وجود شرایط بد و بدبختی و نکبت زندگی برای ایجاد جرقهی انقلاب کافی نیست و مثال میزند شوروی، کره شمالی و کوبا و دیگر دیکتاتوری ها را که مردمانش دهه ها با شرایط بد زیستند و جیکشان هم در نیامد…
و از طرفی دیگر میگوید که در طی تاریخ، اقدام نظامی از خارج توانایی انقلاب زایی بسیار ملسی در داخل داشته، و رو راست اینکه، اگر آمریکا در ایران و ونزوئلا دخالت نظامی نکند، دیگران خواهند کرد!…
یادمان باشد که تا به حال، دکتر لدین کمک آمریکا به آزادی خواهان ایران را همیشه با عباراتی چون کمک های فناوری ارتباطاتی، لجیستیکی، معنوی، و غیره تا، حد لب خط قرمز اقدام نظامی، تبیین و طلب میکرد، لاکن امروز روز دیگریست و صحبت ایشان هم ندایی دیگر…
پاراگراف آخر مقاله دیروز دکتر لدین، که معمولا جای جمع بندی و نتیجهی اخلاقی در نوشته های اوست، دقیقا چنین می گوید:
«به باور من، بایستی که وارد عمل (مداخله نظامی) شویم. برای تمام کردن کار، سخنرانی و تحریم یحتمل کافی نخواهد بود. متحدین امروز ما و آنانی که فردا انقلابیونشان خواهیم خواند، حق دارند که (در مورد حمایت و پایبندی آمریکا) شک و تردید داشته باشند. مشکوک و تهی از اعتماد به اینکه بیایند و جانشان را بگذارند کف خیابان و آمریکا تفنگداران دریاییاش و یا اقلا نیروی هواییش را برای حمایت نفرستد. امیدوارم که شکشان به اشتباه باشد.»
این دفعه ولی، من امیدوارم که دکتر لدین اشتباه خوانده و وضع خراب و نابسامانی ایران در داخل و خارج از مرزهایش همراه با نگرانی مردم از پیامدهای احتمالی انفعالشان بزودی عامل مکفی ایجاد جرقهی آتش طغیان و سونامی حرکت مردمش خواهد بود و نیازی به دخالت نظامی نیروهای بیگانه انشالاه نخواهد بود.
چرا که حتی اگر مردم شک داشته باشند به اینکه ترامپ شیردل در آخر با آنها خواهد بود یا نه، من اطمینان دارم که اگر در پی ریختن مردم به خیابان ها سرکوبی در برنامه باشد، خود نظام هم شک ندارد که بر خلاف اونهباما که مدت ها پیش از مطرح شدن میرحسین و انتخابات کذایی لاس زدن با ملاتاریا را آغازیده و بدان پرداخته بود و لذا هنگام راهپیمایی میلیونی مردم معترض ایران رفت ساکت نشست در دستشویی دفتر بیضی کاخ سفید و با خودش بازی کرد و فانتزی محبوب آن روزهایش یعنی دیدار در تهران با آقا و میراث صلح با او به جای گذاری را مرور کرد، ترامپ بی هیچ تردید و تشریفاتی با توسل به تعهد رسمی ایالات متحده به آر-تو-پی R2P مارین ها و نیروهای ویژه اش را حتما به ایران خواهد فرستاد و دقیقا هم همان دلیل و ترس است که آقا را از فرستادن انبوه اراذل اوباش به جان مردم بازداشته… و در ضمن بر سر ایران، ترامپ دیلش را با پوتین کرده و تاخت هایش را هم زده!…
R2P یعنی «مسئولیت حمایت Responsibility to Protect» و ویکیپدیای فارسی در بارهاش مفصل نوشته که مرورش خوب است. اتفاقا، خود پوتین هم با تمسک به همان آر-تو-پی بود که همین چندی پیش برداشت نیرو فرستاد به اوکرایین و آنجا را راست و ریست و کریمه را ملحق به روسیه کرد و پس لاجرم رطب خورده منع رطب کی کند؟!
نیز، جدیدترین تحولات هم حاکی از اینند که پوتین و نتانیاهو پس از توافقات اخیر در پی سفر نخست وزیر اسرائیل به مسکو و نشستن ور دستش خیلی هم با هم ایاقتر شده اند و دیل کردهاند که اشتراکا همه نیروهای خارجی را از سوریه بیرون بیاندازند، و این در حالیست و شاید هم به این دلیل که وقتی پوتین فهمید مش قاسم بشار اسد را یواشکی آورد به تهران تا معاهده های انحصاری بازسازی سوریه را با او طی کنند و برش گرداند سریع، اگر کاردش میزدی خونش در نمیآمد از بس عصبانی بود و بدجوری احساس چیز و ناروخوردگی از جانب ملاهای نمک نشناس را میکرد که دنیا شاهد بود در سوریه تمام شده بودند اگر او به یاریشان نمیشتافت.
پس در حین حمله احتمالی که نیروی هوایی اسرائیل با پشتیبانی نظامی آمریکا به مواضع تاکتیکی و استراتژیک نظام ج.اس. طبق آنگونه که با هم تمرین کردهاند خواهد کرد، در پیاله دیدهام که پوتین در حال تماشای آن عملیات در دفترش خاویار خزر را مزهی ودکایش کرده و به نوش میکند و فیمابین نوشی به نوش دیگر هم روی میز با دست لزگی دوانگشتی میرقصد!…
لزگی دو انگشتی تا حالا رقصیدهاید؟! خیلی حال دارد، حتما امتحان کنید!!!
بنابر این باورم داشته باشید، جماعت، که ایندفعه اگر مردم مثل روزهای پیش از افتادن جنبش ۸۸ به دام سبز رنگ میر چسین و همتای مارمولکش بریزند بیرون، و حتی اگر نیرویی هم جز معدود اشاکیل و شساکیل تا آن موقع وفادار به نظام خون آشام ملاهای نکبت باقی مانده باشد و بر و بکس فرز و زرنگ به موقع سوئیچ های ایول دار در وفاداریشان به جهت مردم نکرده باشند، به قول اون گوربگورشده هیچ غلطی نخواهند کرد…
نوش…
دستهها:نوش نگارش
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟