دوستان…
میدانید چرا در پست قبلیام گفتم «گلیر»؟…
به این دلیل:
بگذریم از اینکه اونهبامای جُعلّق اکبیری عقده پدر دار در حالیکه بغض این هرگز راحتش نگذاشت که پدرش مردانگینداشت بالای سر پسرش بماند و او را پدری کند و به بارش آوَرَد و پس او و مادرش را قال گذاشت و در رفت تا کس دیگری بابایش شود و پس نه از سیاه بودنش چیزی فهمید و نه از سفید بودن مادرش، گذاشت جان ندا در کف خیابان و بچه ها در کهریزک مفت قربانی هیولاهای ولایی بشود با این سودا به سر که دهر از او به عنوان مرد دهه یاد کند و میراثی انچنانی به جای بگذارد، و لذا داد آن گودوخش رُودز بوق برجام را در دالان های پژواک ببویی بشریتی که میدید دودورو دودو بدمد.
لاکن یادتان هست؟ یادتان هست بر روی چه بحثی بود تمامی بنا و شرط برجام و چه بود توجیه اتخاذ برجام از سوی آقای اوباما و تیم حقوق دانانش؟…
بر روی این بحث بود که آمریکا با بلای ملا و قصد ساختن بمبش دیگر به این دوراهی رسیده که یا باید اقدام نظامی کرده، و یا کاری دیگر که برنامه اتمی ملا را متوقف کند…
خود اوباما هم گفت که دیگر یا بایستی به جنگ با ملا میرفتیم و یا بادبادک برجام را هوا میکردیم !…
یعنی، از آنجایی که بدجوری دست ملای تروریستِ تروریست پرور رو شده بود و معلوم شده بود داشته چاخان میگفته و یک برنامه هسته ای داشته برای مدتی نسبتا طولانی و مثل سگ له له کنان و آب دهان از لب و لوچه ریزان دنبال دستیابی به بمب هسته ای یواشکی میدویده و هسته را به بست نهاده و داشته بوده با بافور سانتریفیوژی به جد و عزم روی ذغال غنی سازی میدمیده،
و همچنین از آنجایی که دیگر به حدی در آن برنامه پیشروی کرده بوده که باید:
الف- یا با زور متوقفش کرد، چون حکومتیست فاشیست انقلابی مسلک و انقلاب صادر کن آخرزمانی دروغ گوی غیر قابل اعتماد که هیچ ابایی از گروگان گرفتن و تروریسم و حمایت از تروریسم بینالمللی ندارد و لذا با دستیابی به بمب اتمی شرورترین کابوس بشریت خواهد شد،
ب- یا (به باور غلط) میشود و اوکِی است که روی گونه اصلاح طلب ملاجات حساب کرد که جوری آدمند، و همزمان با حکومت فاشیست ولایی به مذاکره نشست و به تفاهمی رسید (برجام) تا مدتی روند آنها را در برنامه اتمی شان آهسته یا راکد کند و بعدش خدا بزرگ است بالاخره فرجی حاصل میشود انشالاه با آنها و وقتی که به ته برجام رسیدیم یک کاری دیگر میکنیم بالاخره!…
و پس گزینه ‹ب› بود که اوباما برگزید و توقف موقتی برنامه بمب اتمی ملا را راضی شد و به قول آمریکایی ها توپ معضل هستهای را شوت کرد به ته میدان تا مسئله پرزیدنت دیگری شود و خودش در ضمن و در عوض برود تهران رهبر را بغل کند و با آقایان چای بخورد و سوهان قم بشکند و گل بگوید و پرزیدنت ‹حسین› بشنود…
ولی برجام شد و هیلاری نشد و اوباما هم رفت قایم شد، و یا ابلفرز، ترامپ آمد و شد بیگلر بیگی و همه شروع کردند دویدن تا نکند قطار او برود و جابمانند!!
حال، باافزایش دادن مقدار اورانیوم غنی سازی شده از حد تعیین شده ۳۰۰ کیلوگرم در برجام، ملا هم رسما سیگنال داد که از برجامی که قرار بود به دنیا نشان دهد که آدمند و نباید از برنامه هستهایشان ترسید عبور کرده و انداختهاستاش توی خلا و با پای چپ از آن بیرون آمده، و دنیا را که الان دارد با کلانتری ترامپ اداره میشود، درست قرار داده در نقطه آغاز بحثی که به خطا اوباما را قانع کرده بود که یک رقاصی تحت عنوان برجام، رفع خطر و مشکل را حل می کند.
یعنی چی؟ یعنی آمریکا دوباره در موضع اضطراری جبر انتخاب گزینهای برای رفع شر ملای هستهای است و بیگدار بی عملی نمیتوان به آب زد…
یعنی در جایی قرار گرفتهایم دوباره که یا باید ملا با زور آدم شود و برنامه هستهای را «گیو-آپ Give up» کند ودر حین ادب و آدم شدن اگر مرد، مرد،
ویا بدون زور تسلیم شود و شرایط ترامپ را در برجام ترامپی بپذیرد که در آن مجبور خواهد بود برای رضایت ترامپ ناموس نظامش را بدو بگشاید و تسلیم دید و بازرسی و آزمایش هایش! کند…
و همه مان مثل روز روشن برایمان واضح است که ملا با واقعیت ساز و کارندارد و قادر به درک اوضاع نیست و لذا نه دست از شرارت و ملابازی برخواهد داشت، چون اقتضای طبیعتش آن است، و نه از جهت تعصب کاذب ویرانگرش باور خواهد کرد که راهی جز تسلیم و ترک صحنه قدرت نیست.
پس خواهد ماند تا فجایع و بلایا دوبامبی از آسمان بر سرش و زادگاهش نازل شود و ترامپ و بیبی هم چون مستدل است که چاره دیگری ندارند، بدون هیچ واهمهای همان را خواهند کرد که به قضاوت خودشان برای امنیت و منافع آمریکا و اسرائیل و منطقه بهترین گزینه باشد.
به همان دلایل بود که گفتم «گلیر…»
دستهها:نوش نگارش
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟