دوستان،
نوش…
یک اشکولی که از عکسهاش معلومه بسیار از خودش متشکره به نام حسین امیرعبداللهیان با منصب پرطمطراق «دستیار ویژه رئیس مجلس شورای اسلامی در امور بینالملل»، دیروز در سوریه بود.
حالا بگذریم از اینکه از لحاظ رتبه و پایه های رسمی دولتی، دستیاری ویژه رییس مجلس و پارلمانی می شود کیلویی چند، و حقیقتا مشغله اصلی ایشان آیا چیزیست جز آوردن چایی برای علی لاریِ جانی و شاید محض خوش خدمتی همچنین جاروکشی! و رصد داف و پرستو برای او، لاجرم «سانا» خبر گزاری رسمی سوریه گزارش داد که ایشان در آنجا با وزیر خارجه سوریه چون خیلی با او همتا هستند ملاقات و گفتگو کردند و طی آن دیدار اندر بیزنس کشورهایشان کلیاتی نیز برای همدیگر ردیف نمودند و تجدید این میثاق که بیت و بشار در پیکار با استکبار با هم در یک خندقند و… اینها…
ولی اسرائیلیها حکایتی بس جالب تر از آنِ آن سفر نقل کرده اند که مرا آرامی نیست تا آن را به درج نظرتان برسانم:
لاکن پیش از پرداختن به خود آن، این باید عرض کنم که بنده در حین خواندن خبر امیرعبداللهیان در سوریه تازه عکسی دیگر از جوات دیده بودم و از ذهنم گذشته بود که سخت است الان به اصطلاح «دولتمرد»ی را بتوان حقیرتر از آن صورت سیچانقارا (فضله کثیف موش به زبان ترکی!) تصور نمود که به پایش در آمریکا مثل الاغ طناف! بستهاند تا جز به درون سه ساختمان در مَنهَتن به جای دیگر نرود!…
ولی اگر گزارش دبکا و عکس بالا که به استناد آن دیدار نشر کردهاند حقیقت داشته باشد، این بشار قاتل است که خاک برسری و حقارتش در منزل خود و در منزلت ریاست جمهوری آوارستان شخم خوردهاش به حد اسفل سُفلىٰ رسیده!…
خیلی پیشتر یادتان هست وقتی پوتین آمده بود به سوریه و بشار را به استقبالش کشانده بودند به درون پایگاه روسها که در خاک کشورش کنگر خورده و لنگر انداخته، افسران روسی چطور او را پس از دست دادنش با پوتین مثل یک بچه یتیم با بی احترامی اینور آنور هلش میدادند و بهش مثل خر هُؤش دادند که دنبال پوتین نرود و گفتند کجا بهایستد؟!!… ویدئواش را کجا بود گذاشتم، خدایا؟
حال نقل است که امیرعبداللهیان به محض رسیدن به سوریه بشار را احضار! به دیدار فوری خویش کرده و او را با عتاب حسابی به بازجویی و استنطاق و توبیخ کشیده که ای کُرّه زرافهی گردن دراز که خویشاوند نزدیکت را به توصیف خمینی چنان چیزش را با چیز دیگرش یکی کردند که مُرد! این چیست که میشنویم با دشمن به خلوت شدهای، ولد؟؟؟!!!…
که در جواب هم بشار بیم زده با چنان اضطرابی بُزاق دهان بلعیده که صدای قورتش را میکروفون موساد در اتاق بغلی از پشت دیوار پیکآپ کرده!، و بعد برای حسین آقا مثل مش قاسم داییجان ناپلئون کفی رفته و با ضجه و چس ناله قسم خورده که به جد آقا تا قبر آآآ.. او با هیشکی در تماس نبوده و اینا، و استغفرالله گویان و عجز و لابه، لای شست و سبابهاش را هم به گاز توبه و ندامت گرفته!!!
مزاح به جای خود حالا، ولی دوستان باورتان میشود؟… یک دستیار رئیس مجلس برود و یک پرزیدنت را احضار کند و به بازجویی و استنطاقش کشیده و بر او محتسب شود؟!
جالبتر بودنش لاکن نیز در این حقیقت است اینجا که دقیقا همین الان در فصل شدت گرفتن ریزش درونی و بیرونی ج.اس. وقت و موسم آن است که بشار چنان معلق هایی بردارد بزند و چنان پراندن هایی با رقیب کند اگر دوامی به روزگار زارش میخواهد.
شوخی نیست جماعت! دارند برنامه را دیگر تمام میکنند و معلوم نیست که آیا گردن جالب بشار پس از اینکه سوت پایان عفریت اسلامی ایران را زدند دیگر بر شانه هایش برافرشته خواهد ماند به مدتی یا نه؟!…
پس چه بسا که بشار با خود بی بی نتانیاهو، و از طریق و نیابت او با ترامپ، دیل کرده ولی هنوز به دلیلی یا نباید و یا رویش نمی آید که فاش کند، و لاجرم یکی هم برداشته خبرش را به جماران رسانده که یااهل بیت! وخیزید و ببینید که چگونه در خواب غفلتی که بودهاید گوزیده و تنبان رنگانیدهاید!!… خبر ندارید که دشمن خر گرسنه و بیصاحاب ماندهتان را یواشکی برده و در گوش مخملیاش یاسین خوانده و بهش کمی آب و یونجه و وعدهی بیشترش را هم داده، و حال عنقریب است که ناموستان را نیز بقاپد!!!
لذا آقایان چنان حالشان ضدحال خورد که تصمیم گرفتند آبدارچی شخصی علی آقا را چون از او دون پایه تر دم دست نبود بفرستند حالا که بازار حقیرکردن داغ است تا بشار را هم تحقیر کنند و هم توبیخ…
ولی دیگر خیلی دیر است برای این حرف ها،
گرچه هنوز کلی برنامه باقیست برای تماشا،
و پسته و آبجو موجود،
برای صحابت و بحث رنود و رفقا…
نوش…
دستهها:نوش نگارش
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟