دوستان،
نوش…
راستی چرا بوزینه های انسان نما هرچقدر هم ثروت میاندوزند و به خارج میروند و تاکسیدو و فُکُل هم میپوشند،
کماکان نانجیب و بیتربیت و کودن باقی میمانند؟!…
حال این یکی، چون فیلم سازیش را دیگر امیدی نیست که دردی از رژیم در حال ریزش دوا کند، حال به ترول بازی روی آورده…
خدایا چنان نبین که شاهزاده نجیب و نازنین و شیک ما، این جانور به اذعان خود مریض روانی را آدم حساب کرده و جوابش داده و با او وارد یکی به دوی نامه پرانی در فضای مجازی شوند…
بنده پس از دیدن لینک نامه کذاییاش از بی تربیتیاش در درست خطاب نکردن شاهزاده گذشتم تا ببینم مطلب منسجمی در گفتار زارش هست یا نه…
و بر آن اساس، گزارشم از آن چرت نگاری کوتاه است:
در پاراگرافهای اول تا پنجم زمینه اش را با رفتن به صحراهای کربلای شخصی و ابراز نوعی همدردی فیک با خانواده سلطنتی در راستای بهرهبرداری بحثی از یادآوری درگذشت فرزندان ایشان چید تا بر بستر مزخرفی مثل فیلم هایش از ماتم برای خود کردیت ادامه به گفتار مهیا بکند.
بعد ترولگری هایش را در پاراگرافهای ششم و هفتم نمایان کرد و دیگر از آن فراتر نخواستم وقت به خواندن مهملاتش هدر کنم و تصمیم گرفتم که این نوش نامه را هم بنویسم.
همهی ترول ها، ترول هستند چون دچار مرض روانی هستند.
انسان سالم کارش را با کنش های مثبت و تدابیر و گفتار شیک و نیک پیش میبرد.
هرگاه که انسانی خود را متقاعد و متقانع به این کند که با پیگیری هر نوع کژی در گفتار و کردار عاقبتا میتواند به نتیجهی مثبتی برسد دارد خود را گول میزند که همان اولین نشانهی مرض است، و هر آنچه که در ضمیر آن شخص زیر بهانهی سودجویی از كژی نهفته بقیهی ابعاد کسالت او…
ترول ها در وهلهی اول وقت شخص یا اشخاص هدفشان را میخواهند. این مهمترین اصل است. بدون وقت سوژهی هدف میدان وجود ندارد.
اگر فرای آن مخشان را هم بتوانند بزنند، فبها! چون آنوقت میتوانند روی اعمال نفوذ و کنترل کارکرد شخص یا اشخاص هدف گیری شده تدبیر کنند.
همانطور که میبینید فعالیت های محسن مهملباف که شاهزاده را در اصل نشان دارد، به صورت جانبی اکنون مرا نیز به گذاشتن وقت از کار و زندگیم و نوشتن این سطور واداشته!!!
با این حال فرقی ندارد. شایان قلم جز پاس حقیقت چیست؟ حال حقیقت موجود دیگر هم این است که ‹پاس حقیقت› هم میتواند در میدان نقطه ضعف و پاگیر قلم شود. ولی چه باک… داستان پر از آب چشم ما از این حرف ها گذشته است…
سطل اول شکری که محسن مریض در پاراگراف ششم کوتاه یک جملهای نامه اش خورد این بود:
وقتی گفت
«اكنون مى خواهم شما را به يك بحث ملى دعوت كنم كه فراتر از رنج هاى شخصى من و روياهاى شخصى شماست»،
او گُ# خورد که اولا «رویاهای شخصی» از ذهن کثیف و بیمار خود به شخص شاهزاده نسبت داد،
و دوما «فراتر از» آن را هم تصور کرد.
کاری که این مریض کرد اتفاقا کلکی قدیمی است در اصل ترول بازی که همان مغلطه و انواع اقسام اقدام های بارز و یا یواشکی حرف در دهان طرف گذاشتن است…
ول کن محسن تو ذهنت همان طور که میدانی مریض است.
جزو شاهکارهای ذهن تو همانا تدبیر استخدام و همکاری با آن قاتلی است که با نامردی کشت و از مریلند گریخت و ستارهی نومسلمان خط امامی فیلم سراپا محنت توشد…
برو گم شو درمان بجوی و ‹رویاخوانی› مردم نکن…
لاکن سطل اول شکر که روانهی حلقش شد، به شدت یابو برش داشت و عنان از کَفَش به نحو ذیل گریخت و الحمدولاه تکلیف ما هم در راستای وقت طلف کردن و خواندن بقیهی اراجیفش هم معلوم:
«از شما هم مى خواهم شفاف باشيد (۱) نه آنکه در درون سلطنت طلب باشید (۲) اما در بيرون از دمكراسى و راى مردم سخن بگوييد(۳). بياييد دور از تهمت و جو سازى و ترور شخصيتى از سوى طرفدارانتان (۴)، با رعایت اصول مذاکره و از روش استدلال با هم گفتگو کنیم (۵). که در همين گفتگوها بايد تمرين دمكراسى كرد. با طفره رفتن و ضد و نقیض حرف زدن، باعث گيجى مردم نشويد (۶).»
(۱) محسن، گُ# خوردی عدم شفافیت به شاهزاده نسبت دادی.
(۲) محسن، گُ# خوردی در بارهی درون شاهزاده صحبت کردی. چرا دربارهی درون …َت صحبت نمیکنی؟!…
(۳) محسن، گُ# خوردی اصلا داری به شاهزاده میگی در درون و بیرون چطوری باشه. برو اول یاد بگیر چجوری زیر ناخنهاتو تمیز کنی و بوی گندت را مدیریت و یه جوری ترول بودنت را درمان…
(۴) محسن، گُ# خوردی که داری شاهزاده را مسئول کارهای کرده و نکرده طرفدارانش میگماری. او خودش برای خودش کار و تکلیف تعیین میکند. برو …َت را مسئول کارهای درست و انسانی بگمار. وبله ما هم تشخیص می دهیم که در این جمله خیلی دلت میخواست تهمت «تهمت و جو سازى و ترور شخصيتى» را به خود شاهزاده نسبت بدهی، ولی تشخیص دادی نمیشود. پس مثل بوزینه جای دشمنت را خاراندی و به بالا رفتن از دیوار درجات بلاهتت ادامه دادی…
(۵) محسن، گُ# خوردی به شاهزادهی تحصیل کردهی مدرن ما داری درس چگونه گفتگو کردن را یاد می دهی. بهتر است به …َت یاد بدهی اصول گفتگوی شیک و مؤدبانه را. از تو که امیدی نیست، بوزینه…
(۶) محسن، گُ# خوردی در روز روشن به شاهزاده اینچنین هتک حرمت میکنی. حالا اگر شاهزاده هم نبود و یک شهروند معمولی هم بیش نبود با چه حقی به او تهمت «طفره رفتن و ضد و نقیض حرف زدن، باعث گيجى مردم» شدن میزنی؟!… از دیوار جهلت بیا پایین بوزینه.
بعد هم بعد از اینکه به اونجای …َت انقدر خندیدی که اشکت درآمد،
برو و درمان بجوی ترول نکبت…
نوش…
دستهها:نوش نگارش
👏👏👏👏👏👏
ایشون به چریک بازیش در زمان شاه افتخار میکنه بدون اینکه بگه این چربک بازی چه عواقبی برای ملت ایران داشت و در حالی ادعا میکنه که اگر رژیم عوض بشه باز هم چریک بازی میکنه که با بزدلی تمام از ایران فرار کرد و باقی نماند تا از محصول ایجاد شده در اثر چریک بازیش استفاده کنه و فقط مردم را بیچاره کرد.
من فیلم های ایشون رو هم دیدم، من که چیزی ازشون سردرنیاوردم. به نظر من فیلم خوب اونه که مردم وقتی دیدنش بفهمند که چی میگه نه اینکه بعد از دیدنش مجبور بشن تحلیل های فیلم رو هم بخونن تا متوجه بشن فیلم چی داره میگه. به نظر من ایشون یک آدم از خود راضیه که بدون آنه حاضر به پذیرش عواقب اعمال خود بشه فقط بر نظرات پر از تعصب خودش اصرار میکنه