لاکن پیاله افتاد و نوشش ریخت
خاطره به مویه ماند و خاک بر سرش ریخت
گلو خشکید ، قلم خوابید
در اندوه تاریک بی وداع دوستی
دستی بیصدا به تخته سیاه سوگ نوشت
وداع، استاد.
آی لاو یو…
دستهها:نوش نگارش
لاکن پیاله افتاد و نوشش ریخت
خاطره به مویه ماند و خاک بر سرش ریخت
گلو خشکید ، قلم خوابید
در اندوه تاریک بی وداع دوستی
دستی بیصدا به تخته سیاه سوگ نوشت
وداع، استاد.
آی لاو یو…
دستهها:نوش نگارش
نوش اولسون نوش جان ——–پیاله امروز را به شادی روح مهربان عمو مانوک بالا می بریم
آقای خدابخشیان مانند فانوس دریایی تا کیلومترها نوربالا می انداخت و راه آدمی را روشن می کرد. اکنون می بایست باز کورمال کورمال راه برویم. البته راه ابلهان اهریمنی را هم روشن می کرد که ویژگی نور در روشنایی است . آنکه اسرار می گوید را همیشه می برند… اگر گوسپندان همه آگاه شوند، پس شکم گرسنه را چه کنند؟….جای ایشان بسیار خالی است.