وداع، استاد

لاکن پیاله افتاد و نوشش ریخت
خاطره‌ به مویه ماند و خاک بر سرش ریخت
گلو خشکید ، قلم خوابید
در اندوه تاریک بی وداع دوستی
دستی بی‌صدا به تخته سیاه سوگ نوشت
وداع، استاد.
آی لاو یو…



دسته‌ها:نوش نگارش

۱ پاسخ

  1. نوش اولسون نوش جان ——–پیاله امروز را به شادی روح مهربان عمو مانوک بالا می بریم

  2. آقای خدابخشیان مانند فانوس دریایی تا کیلومترها نوربالا می انداخت و راه آدمی را روشن می کرد. اکنون می بایست باز کورمال کورمال راه برویم. البته راه ابلهان اهریمنی را هم روشن می کرد که ویژگی نور در روشنایی است . آنکه اسرار می گوید را همیشه می برند… اگر گوسپندان همه آگاه شوند، پس شکم گرسنه را چه کنند؟….جای ایشان بسیار خالی است.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s