ای داد و بیداد، هنوز معتقدم یک السیسی در راه هست – جارچی

سلام من به پیاله چی عزیز ، دوست نازنینم.
امیدوارم که سلامت باشی

چند وقتیست که قلم نمیزنم ولی نمیدانم چرا گاهی قلم مرا میزند،
بقدری درد آور که فریادم به قلم می آید …

چند روز پیش با دوستی زیبا رو قدم زنی میکردم ، او بسیار علاقه به ایران و زبان فارسی داشت ، بقدری که از من فارسی زبان بهتر فارسی صحبت می کرد.

داشتم از حافظ برایش میگفتم بعد سری هم گلستان سعدی زدم و بعد چندی از وقایع تاریخی سرزمینم را برایش تعریف کردم ، از حسن صباح و قلعه الموت تا … و اما سخن از امروز ایران رسید و کمی درد و دل کردم برایش که چه بلایی بر سر آن بهشت امد و چه شد که «برای گونگادین بهشتی نیست»…

آن پریوش از من پرسید که شنیده ام پرزیدنت جدید منتخب ایران یک قاتل جانیست ، آیا درست است؟

با کمال تاسف گفتم بلی ،

گفت » به تصور من ایرانیان دچار سندرم استکهلم شده اند »

من تا به حال چنین عبارتی را نشنیده بودم ، از او پرسیدم آیا میشود برای من توضیح دهی که این چگونه سندرمیست؟ و او برایم توضیح داد و بعد از آن به فکر فرو رفتم و خاموش شدم…

آن فرشته مو طلایی تصور کرد که من از حرف او ناراحت شدم و به سرعت مرا در آغوش خودش کشید و از من دلجویی کرد اما من با آنکه لال شده بودم گقتم که اصلا ناراحت نیستم ولی متعجب از هوش و زکاوت شما که چگونه توانستید ایقدر درست این اختلال روانی را دریابید…

القصه…پس از بدرقه آن حوری سرشت با خودم گفتم مگر میشود که یک ملت گروگان گرفته شده حس همدلی و وفاداری نسبت به گروگان گیرانشان پیدا کند ، خوب که فکر کردم متوجه شدم که بله … میشود و چند گاهی در خود گریستم که چه شد؟؟؟

43 سال از این وحشت میگذرد و ملت هنوز هم که هنوز است دارند با این ضحاکان لاس میزنند.

عجب زمانه ایست ، آیا ما به عنوان یک ملت به این ضحاکان باختیم؟

آیا ما به عنوان یک ملت خود را باختیم؟

این ملت در برابر دیوار تاریخ چه جوابی دارد که بدهد؟

آیا ما به عنوان یک ملت خود را گم کردیم؟ کجای تاریخ گم شده ایم؟ و …

هزاران سوال از این قبیل سوالات در ذهن من نمایان شد…

مثل اینکه دوست داریم در اسارت باشیم. مثل اینکه عادت کردیم با اهریمن پاسور بازی کنیم چون از قبل قبول کرده ایم که خواهیم باخت.

مثل اینکه اینجور آسان تر است…

اصلا نمیدانیم برد چیست و به چه دردی میخورد… کی بره این همه راهوووو… به من چه… از ما که گذشت…

ای داد بی داد…هنوز هم معتقدم که یک السیسی در راهست …

I love you



دسته‌ها:جارچی

۱ پاسخ

  1. جارچی جان، نوش…
    دستتان درد نکند و لذت بردم.
    همان طور که ملاحظُه می‌فرمایید یک کاتگوری در «دسته ها» به نام قلم شریفتان در پیاله سرا باز کردیم.
    عالی می‌شود اگر ایمیلی به بنده بزنید تا اکانت خودتان (دیگران هم همچنین ایمیل بزنند اگر اکانت خودشان را در پیاله سرا، پاتوق قلم های ویژه پاسدار حقیقت، می‌خواهند و مثل مهران ما با من قایم باشک بازی نکنند!) را برایتان دعوتنامه بفرستم.

    piyalechi@gmail.com

    آی لاو یو تو… نوش…

    • وقت خوش پاسخ به جارچی محترم
      به نظر من این گونه قضاوت در مورد مردم داخل بی انصافیست که اعتراضات چهل و سه ساله ‌از دست دادن این همه جوانان فهیم و مادران داغ دار را نادیده بگیریم اگر شما هم در داخل زندگی می‌کردید و از آب آلوده نان آلوده و مواد غذایی آلوده به مواد افسرده کننده ‌هوای آلوده ‌پارازیت های گوناگون عدم احساس امنیت و نداشتن هیچ چشم اندازی برای آینده خود وفرزندانتان ‌مغز شویی های محیط های اموزشی ونااپوزیسیون ها ورسانهای رنگارنگ وابسته به بیگانه و مشاهده فقر افسار گسیخته وبیکاری ‌اعتیاد علنی وفضایی سرشار از انرژی منفی چگونه میاندیشیدید شما از دور دستی بر آتش دارید ماهم خوب میفهمیم (البته نه همه ) فعلا مملکت بی صاحب است واین بشکه باروت منتظر یک انفجار در حال حاضر همه ما باید با کمک یک دیگر ایران را نجات دهیم

    • پیاله چی نازنین، مرسی از لطف سرشار شما که من را قابل دانستید و این جارچی بیخانمان را پس از سالها آوارگی در محله دلتان ساکن کردید.
      هموطنی عزیز، لطفی کردند و پاسخی برای افکار من برجای گذاشتند، خواستم بگویم بنده هیچ قضاوتی نکردم و تنها درد دلی با دوست عزیزم پیاله چی کردم و چون سخن از دل برامده بود بر دل ایشان هم نشست و زحمت کشیدند و آن را بر دیوار محله شان نقش بستند .
      پیاله سرای ایشان فرصتی داده تا چندی از وقایع تلخ را از زوایای مختلف بررسی کرده و تحلیل کنیم تا بلکم حقیقتی شیرین از آن معشا شود و این پیوند فکری میان من و ایشان است که مرا هر از چند گاهی به قلم میکشاند.
      گفتید دستی بر آتش دارم، برعکس دلم در آن آتش میسوزد از اینکه ما ایرانی ها غروری بس کاذب داریم که هر چه که میشنویم بی انکه در آن غرق شویم و به عمقش توجه کنیم، سریع به تریج قبایمان بر میخورد و برچسب قضاوت بر ان میزنیم، حال انکه دجال سبز نیز از این غرور کاذب بسیار بهره برده است…سخنم را در اینجا کوتاه میکنم چون ترس از ان دارم که اگر بیشتر بگویم دل آزرده شوید…
      این پیوند افکار ماست که ما را به همدیگر خواهد رساند و این ذهن باز هست که پذیرای تغییر خواهد بود، وگرنه واژه «همبستگی» شبیه به شعار های قرمز رنگ همراه با رایحه خسته کننده کمونیست است که از ان جز صدا چیز دیگری بر نخواهد خواست.
      در پایان از پیاله چی عزیزم بسیار تشکر میکنم و یک جام از آن باده به شما بدهکار خواهم بود.

      I love you more

      • جارچی جان، نوش…
        بسیار خرسند و سپاسگزارم که دعوتم را برای ملحق شدن به جمع کوچک ولی بسیار ویژه مان پذیرفتید.
        دعوتنامه به آدرس ایمیلی که فراهم کردید و خیلی هم عالی بود فرستاده شد.
        اگر یک آواتار هم برای خود جور کنید همراه با تدوین لاگین و پسووردتا که دیگر خیلی محشر خواهد بود 🙂
        مانا و خوشکام بمانید.
        نوش…

      • به محفل ویژه‌مان خوش آمدید، قلم…
        نوش…

        I Love You

  2. پیاله جان ملت ایران فعلا السیسی نمی‌خواهند دارند با آلکسیس خودشان را سرگرم می‌کنند، اگر نکته را دقت کنی خودت متوجه عرضم می شی

    • مرسی غلوم جان.
      الکسیس شان مثلا کی تصور میشه باشه؟…

      • پیاله چی جان، اشاره به همان خواهر محترمه الکسیس تگزاس پورن استار محترمی هست که ایرانی ها بهش خاله الکسیس میگن. حالا اشاره من به فساد و خودفروشی بخش عظیمی از سلبریتی ها و حتا مردم عادی هست که برای پول و امتیاز روح خود را فروخته اند. از سوی دیگر در میان جوان ها به طرز وحشتناکی داره سکس تبلیغ میشه یعنی کارهای غیرعادی مثل سکس چند نفره و عادی بوده رابطه همزمان با چند نفر و و و. خلاصه کاملا مردم را دارند سعی می‌کنند از نظر روحی و روانی یا فاحشه بکنند یا فاحشه. یعنی هم خودفروشی به رژیم هم به خاطر مشکلات اقتصادی. شما نگاه کن اخیرا گزارشی که پرونده از رابطه هنرمندان لس آنجلسی با رژیم. یا پا گرفتن آدم هایی مانند تتلو و موارد خیلی زیاد دیگه. خلاصه دنیای پورن استارها این قدر کثیف نیست که زندگی ما ایرانی ها شده. البته به لطف رژیم و روحیه خودفروشی خیلی از مردم ما. خلاصه دلم خونه

  3. با درود جناب جارچی ممنون که دلنوشته را خواندید و پاسخ دادید اما در مورد دستی بر آتش داشتن منظور این نبود که شما بی تفاوت هستید چون اگر این گونه بود دست به قلم نبودید در مقام مقایسه باید بگویم اگر شما دلتان در آتش است در اینجا دل و روح وروان در آتش است جهنم واقعی در حال حاضر یعنی ایران اگر بد فهمی نسبت به فرمایشات شما هست لطفا راهنمایی بفرمایید صفحه شما را ندارم تا بیشتر با قلم شما آشنا شوم

  4. جناب جارچی مجددا نوشته شما را خواندم در خصوص غرور کاذب فرموده بودید باید عرض کنم اینگونه فکر نکردم بلکه منظورم ارج نهادن به مبارزات وخون های به نا حق ریخته بود وپاس داشت آن

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s